مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

شيطونياي شازده پسر و داداشي كيان

جيگر مامان فعلا مهمون خونه مادر جون و بابا جوني و اين مدت خاله پريسا هم بخاطر جابجايي و اسباب كشي مهمون اوناست و تو و داداشي كيان هم حسابي خوش ميگذرونين و تا جاييكه مي تونين فضولي مي كنين از فضوليا و شيطونياتون چي بگم ؟ كدوم و بگم ؟ والا نمي دونم اينقدر زيادن كه خدا مي دونه ...تا جاييكه ذهنم ياري بده ميگم .... با همديگه مي دوين سمت تلويزيون و با دست مي كوبين تو صفحش و قيافه هاتون اينجوري   و ما  هم همه با هم مهرتااااااااااااااااااااااااش كيااااااااااااااااااااان نكنين و شما دوتا دوباره و دوباره ... + كيان ميره تو اتاق مهمان و تو ميري تو اتاق مادر جون اينا ... كيان از دسته هاي چوبي ميز آرايشي ميره بالا و تو از تخت مادر جو...
12 شهريور 1392

این روزا خیلی شیطون شدی ...

جیگر خوشگل مامان این روزا خیلی شیطون شدی و شیرین کاریات بیشتر شده نمونه ای از شیرین کاریات : دیشب بابا مهرداد داشت آنتن و درست می کرد و جنابعالی طبق معمول شروع کردی به خاموش کردن تلویزیون که یهو متوجه سیم های پشت تلویزیون شدی شروع کردی به کشیدنشون بابایی کلی عصبانی شد و دعوات کرد و بهت گفت مهرتاش اینکارو نکن ... خوبه دیگه همین مونده بود این سیم ها رو بکشی ... برو اون طرف بچه ... تو هم تا دیدی بابایی از کنترل ها غافل شده با شیطنت دویدی و کنترل ها رو از رو زمین برداشتی  و مثل جت دویدی تو اتاق پیش من بابا هم دوید دنبالت و ... خلاصه کلی من و بابایی خندمون گرفته بود از اینکه اینقدر سر به سرمون میذاری ... تازگیا وقتی د...
2 شهريور 1392

پیشرفت های این روزای شاهزاده ما

دردونه مامان تازگیا براحتی در اتاقت و باز و بسته می کنی  البته واسه اینکار مجبوری پاهات و از رو زمین بلند کنی و رو نوک پنجه های پاهات بایستی و بدنت و کامل بکشی تا موفق شی  که اینکار خودش یه ورزش هم هست برات" هر از گاهیم نمی تونی و شروع می کنی به غر زدن که آی گیر افتادم در و برام باز کنین " من که کلی لذت می برم خیلی برام جالبه که شما کوچولوها همینجوری هم ورزش جسمی می کنین هم فکری ... گاهی با خودم میگم اگه ما بزرگترام مثل شماها سختکوش بودیم و شکست ناپذیر و هم ورزش جسمی می کردیم هم روحی شاید خیلی موفق تر از اینا بودیم ...پس گل قشنگم سعی کن همیشه همینطور باشی ، سختکوش ، شکست ناپذیر ،امیدوار و صبور قربونت برم این روزا آبریز یخچال ، ...
23 مرداد 1392

کارهای خارق العاده مهرتاش ....

فکر کنم با دیدن عکسا دیگه نیازی به شرح خیلی مفصل نباشه فقط این و بگم مامان سارا روز جمعه و شنبه از کارای من تعجب کرده بود اونم یباره اینهمه کار خارق العاده یاد گرفتم و البته خطرناک دارم خلال دندون رو میذارم تو پریز تلفن ... خوب می خوام بدونم اینا چین ؟!!!! هر بار از دستم میفتاد و مجبور بودم از تخت برم پایین و دور بزنم و از یه تونل تنگ رد بشم تا بتونم خلال و بیارم مامانی فیلم هم گرفته کلی هم مامانم باهام صحبت کرده که دیگه اینکارو نکنم و قراره در اسرع وقت بابا مهرداد واسه پریزها هم درپوش ایمنی بذاره   یادتونه که تو پست قبلی درباره این سه گوش گفته بودم بله روز جمعه مامانم در کمال ناباوری دید که من دیگه ش...
13 مرداد 1392

من پسر باباییم

پنج شنبه بابا مهردادم بعد از مدت ها روز تعطیل و موند خونه  پیش ما و منم خیلی خوشحال بودم و واسه همین بهش جایزه دادم حدس میزنین جایزش چی بود؟ حالا میگم ... من و بابایی تو اتاق خواب بودیم و داشتیم بازی می کردیم که بابایی ازم پرسید پسر بابا کیه ؟!!!!! منم سرم و تکون دادم به نشانه تاکید و گفتم اِ اِ  یعنی من من  البته اِ اِ رو تو دلی گفتم نه با حرکت لب اینقدر بابایی خوشحال شد از جایزش که نگو تندی رفت تو سالن و به مامانی گفت ببینش مهرتاش پسر بابایی کیه ؟ و من با تکون سرم و گفتن اِ اِ  تو دلی گفتم من من  و مامان سارا هم کلی خوشحال شد و طبق معمول شروع کرد به فیلمبرداری و ثبت اولین من من گفتنای من تازگیا ای...
13 مرداد 1392

سرگرمی های این روزای من

تخت مامان و بابا گرده ...توی سه گوشی که تختشون با دیوار ساخته مامانی کلی خرت و پرت جا داده از جمله اعداد و حروف انگلیسی آهنربایی که یه مدت پیش واسه من گرفته بود ... البته واسه وقتی 3 سالم شد ... یه بسته ماهی آهنربایی تزئینی هم گرفته بود واسه تزئین غذا خلاصه چیز میزای رنگی اونجا زیاد بود و منم  هر بار می دیدمشون می خواستم شیرجه بزنم اون پشت و بیارمشون حالا که دیگه بزرگتر شدم با خم شدن می تونم جعبه ها رو بکشم بیرون واسه اینکه کجبور نشم اینکارو بکنم مامان سارا به پیشنهاد بابا مهرداد تصمیم گرفت بذاره باهاشون بازی کنم خداروشکر سایزاشون طوری است که خطری واسه من نداره از این بابت که یه وقتی خدای نکرده تو دهنم بذارم و ب...
13 مرداد 1392

من خیلی تمیزم ...

وای که چقدر تمیزی خوبه !!! من عاشق نظافتم از نظافت شخصی گرفته تا عمومی عمومیاش و که قبلا نمونه اش و دیدین ، گردگیری و جارو و ... وقتی که از خواب پا میشم تا مامانم میگه بریم دست و صورت بشوریم تندی میرم بغلش تا تمیز شم وقتی ببخشیدا کارخرابی می کنم تا مامان میگه بیا بریم بشورمت میدوم سمت دستشویی و کلی خوشحال میشم که می خوام تمیز شم وقتی چیزی می خورم و دست و صورتم کثیف میشه تا مامان یا بابا میگن بریم بشوریم تندی میرم کنار ظرفشویی تا اونا دست و صورتم و بشورن وقتی بهم بگن حمام که دیگه می دوم و زودتر از اونا تو حمومم آخه مامان میگه حموم بری مثل گلا تمیز میشی خوشبو میشی سفید میشی پیش همه عزیز میشی هروقت بابا مهردادم از سرک...
10 مرداد 1392

من عاشق وسایل مامان سارا هستم عاشق چیزایی که بزرگا باهاشون سرو کار دارن

اول از همه چیز بگم که با خوندن این چیزا و دیدن عکسای من فکر نکنین من خیلی شیطونما... نخیرم اینطور نیست ... من فقط واسه خنده اینکارارو می کنم ... و خیلی خوشم میاد از اینکه بقیه رو خوشحال کنم ...   من عاشق  اینم که روفرشی و کفشای مامان سارا رو پام کنم و باهاشون تو خونه قدم بزنم  و با اینکارم جلب توجه کنم و همه رو بخندونم ولی چون واسه پای من بزرگن گاهی باید خیلی تلاش کنم تا پاهام توشون جابگیره ... واسه همین اغلب به یه لنگش قانع می شم و با همون یه لنگه کل خونه رو می چرخم و کلی کیف می کنم این موها هم که همش جلو چشممه ... خوب بابا تقصیر مامانم نیست خودم دوست دارم ... وقتیم مامانم موهام و می بن...
9 مرداد 1392

من اینقد دست دلباززززززززم که نگووووووووو ... تند تند هم به مامان و بابام بوس میدم

می دونین چیه ؟ من خیلی دوست دارم چیزایی که می خورم و با بقیه قسمت کنم تازه وقتی یکی از دستم چیزی می خوره می فهمم مامانم چه کیفی می کنه وقتی من تند و تند از دستش غذا می خورم ... تازه می فهمم چرا وقتی خوب غذا نمی خورم مامانم قیافش اینجوری میشه  و کمی هم اینجوری دارم به مامانم بستنی میدم بخوره تو پرانتز مامان سارا ( الهی قربوناون دستای کوچولوت بشم مادر آخه تو چقدر فرشته ای جیگرم) خلاصه اینکه هر چیزی که مامانم بخواد بهم بده شامل  غذا ، میوه ، میان وعده " کیک ، شیر ، دنت و ..." و تنقلات دیگه ...باید خودم هم تو خوردنش شرکت کنم و با دستای خودم هم بخورم ... البته ناگفته نماند به قول مامانم بیشتر کثیف کاری می کنم ....
9 مرداد 1392