مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

اولین نقاشی شازده پسرم

گل مادر تاریخ این عکسارو بعدا از روی سیستم باید پیدا کنم تصمیم گرفتیم زمانی رو بذاریم برای نقاشی ...برات مداد رنگی خریدم و کاغذ A3 از خاله مژده جون گرفتم و یه روز پنج شنبه توی همین ماه که گذشت و  تو خونه بودم شروع کردیم و این اولین شاهکار گل پسرم شد و در ادامه ... و بالاخره شاهکار خودت و پاره کردی و مچاله و ... باز خوب شد عکس رو من قبلش گرفته بودم بعدشم تمام توجهت رو داده بودی به جعبه مداد رنگی و اونقدری که اون جعبه برات جذاب بود ... خود مداد رنگیا جذاب نبودن و برگه هارو هم می خواستی تیکه تیکه کنی بله منم مجبور شدم همه رو جمع کنم و اینم از اولین جلسه نقاشیت بود ... ...
7 خرداد 1392

بازی فکری جدید ، برج قورباغه مهرتاش جونم ... روز بهترین بزرگ مرد کوچولوی ما هم مبارک

  پریروز رفتم بازار و یه هدیه واسه بهترین و مهربون ترین همسر و بابای دنیا گرفتم آره عشقم منظورم بابا مهرداده ... یه حوله تنی خیلی خوشگل اما عشقم خیلی حیف شد آخه کوچیک بود براش ... دیروز دوباره رفتم عوضش کنم که آقای فروشنده گفت نداریم و باید سفارش بده ... ما هم دستمون خالی موند... تصمیم داشتم یه بازی جدید و خوب واسه پسرم هم بگیرم و به مناسبت روز مهربون ترین و خوب ترین پسر دنیا هدیه بدم به مهرتاشم ... رفتم مغازه بازی های فکری کودکان و این بازی رو واسه گل پسرم خرید مبارک باشه عزیز مادر وقتی آوردیمش خونه نیم ساعتی باهاش مشغول بودی اول توپ رو از لیوانای مختلف مینداختی تو ولی ...
1 خرداد 1392

پازل چوبی حیوانات مزرعه شازده پسرم

این پازل چوبی رو خاله حدیث عید سوغاتی برات آورد ... خیلی خوشگله ... دستش درد نکنه ... روز پنج شنبه که خونه خاله پریسا بودیم دیدم داداشی کیان بدون فکر می تونه پازل رو درست کنه   خیلی برام جالب بود ... تصمیم گرفتم پازلت و برات در بیارم تا باهاش بازی کنی و تو هم کم کم یاد بگیری ... مرسی از خاله پریسا که به من یادآوری کرد ... آخه همش تو فکر بودم برات پازل بخرم و این دقیقا همون چیزی بود که دنبالش بودم ... تو که فقط پازل و خراب می کنی ... اینم از خوشگل مادر در حال بازی با پازلش ولی کم کم درست کردنش و یاد میگری عشق مادر ... زود زود ... اینم از بازی جدید شازده پسرم ... عکسارو هم برات میذارم سرفرصت ... ...
29 ارديبهشت 1392

ساخت برج سه طبقه ...

پسر قشنگم دیروز واسه بار اول تونستی یه برج سه طبقه با مکعب های هوش بسازی ماشالا به پسر باهوشم با برج ساختن قشنگش ایشالا یه روز برجای واقعی بسازی ... هوراااااااااااااااااااااا اینم عکست در حال ساخت برج سه طبقه تا برج رو ساختی زدی زیرش و فرار کردی نشد عکس درست و حسابی بگیرم اینم از اولین بار که برج 3 طبقه ساختی ...
21 ارديبهشت 1392

من بلدم با 3 تا مکعب یه برج بسازم ... تازه یاد گرفتم با مکعب های هوش هم یه برج 2 تایی بسازم

پسر قشنگم دیروز بعد از ظهر ساز و بازی که خاله پریسا جون بهت هدیه داده بود آوردم و شروع کردیم به بازی با همدیگه من می ساختم و تو سعی می کردی باز کنی کمکت باز می کردم و بهت می گفتم حالا تو بساز به کمک همدیگه می ساختیم و باز می کردیم البته ناگفته نماند که مدتی هست باهات بازی می کنم دیروز اولین بار نبود خلاصه بعد از اینکه دو سه بار با همدیگه ساختیم و باز کردیم گذاشتم به عهده خودت و دیدم پسر قشنگم به تنهایی تونست مکعب ها رو روی هم بذاره کلی خوشحال شدم زودی ازت فیلم گرفتم در حال ساختن برج گل مادر مکعب های هوش رو هم همیشه باهات کار میکنم ولی انگار سخته برات روی هم بذاریشون تا اینکه دیروز یاد گرفتی یه برج با دو مکعب بسازی ... کلی واس...
18 ارديبهشت 1392
1