مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 12 سال و 29 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

خوراکی خورون های شازده کوچولو

هلو خورون به به چقدر شیرین و خوشمزه است بفرمایین من عاشق میوه ها هستم خیلی خیلی دوست دارم ... مامان سارا همش میگه خداروشکر که مهرتاشم میوه دوست داره مثل بابا مهردادش ...وقتیم میوه می خورم کلی ذوق می کنه و قربون صدقم میره و منم کلی کیف می کنم اینجا هم دام میگم پپپپپپپپپپپپپپپپ و کلی خوشم میاد از اینکه آب دهنم پخش میه اینور و اونور ولی مامان سارا میگه مهرتاش اینکارو نکن ... اینکارا خوب نیست ولی من خوشم میاد خیلی هم بامزه است آخه وقتی اینکارو می کنم بقیه می خندن ... تو پرانتز مامان سارا ( وای لهی قربون اون چشات بشم من که اینجوری گرد شدن می خوام درسته قورتت بدم )   خوب میرسیم به گیلاس خورون ... م...
13 مرداد 1392

اینم یه سری جدید از عکسای شاهزاده

تعدادی از عکس ها توی چند پست قبل آپدیت شده و بقیه هم اینجا میذارم با آجی آیناز و مامان سارا رفته بودیم پارک هفته قبل الان که دیگه آجی آینازم رفته خونشون حیف شد... وقتی اینجا بود خیلی بهمون خوش گذشت ... وای خدا چه کیفی داره انگار داری پرواز می کنی اینقدر خاک بازی کردم که نگوووووو نه اینکه عادت دارم انگشت می خورم مامان سارا یکمی عصبانی شد و نذاشت زیاد بمونم تو پارک و من و زودی برد خونه  آخه من همش م ی خواستم خاک بازی کنم ... منم اینقدر تو راه گریه کردم که نگو ... گوش مامانی و آجی آیناز و کر کردم  اگه نری ادامه مطلب عکس خوشگلا رو از دست دادی باور کن ...   ...
9 مرداد 1392

بالاخره وقت کردم سری جدید عکسای شاهزادرو بذارم

  خوب از کجا شروع کنیم ؟!!! از برجسازی ببین مامان چقدر خوشگل یکی کی مکعبارو رو هم میذاری و برج می سازی و بعد که تموم شدی دادیش به من تا برات بازش کنم الهی قربون اون شکلت بشم من که وقتی میدادیش به من اینجوری میشدی می گفتی بیا بیا البته با لهجه خاص خودت بِ بِ اینم یه روز دیگه که با خرسی برج می ساختی عکسا بعدی مربوط به  قفل و کلید بازیه اینم از بازی با لباسا و رخت و پاش کردنشون اینم از ریختن کتابا از تو کتابخونه که شده بود کار هر روزت اونم روزی چند بار تا اینکه مامانی مجبور شد همه کتابارو جمع کنه بعد از اینکه همه رو می ...
23 تير 1392

عکسای تازه ...

مهرتاش مادر در حال مکالمه تلفنی ... اینقدر بامزه وقتی گوشی رو میگیری دستت اول هی میزنی رو کلیدا یعنی داری شماره می گیری بعد میذاری کنار گوشت و شروع می کنی بلند بلند حرف زدن ... عشق مادر در حال عوض کردن کانال تلویزیون امان از دست تو  که وقتی مادر داره یه فیلم نگاه می کنه گاهی یهو جای حساس فیلم کانال و عوض می کنی و تا به خودمون بجنبیم و کنترل و با خواهش و تمنا ازت بگیریم نصف ماجرا گذشته ... اینجا هم که باز عشقولانه داشتی با بابایی جمعه صبح ا زخواب که بیدار شدی تا رفتی از اتاق بیرون و بابایی رو دیدی که تو پذیرایی خوابه زودی رفتی کنارش ، بیدارش کردی و بعدش ... از بسکه شب ورجه وورجه می کنی و ن...
11 خرداد 1392

داغ داغ ... عکسای دیشب گل پسرم ... وای خیلی خوشمزه شدی دیشب ...

گل مادر خوشتیپ کرده بره با بابایی بیرون خودشم می خواد طبق معمول در رو باز کنه ... عشق مادره این پسر ... این عکست خیلی خوشگله من دوستش دارم ... وقتی اومدی خونه خواب بودی عشق مادر یک ساعتی خوابیدی و بعد بازی و شادی و خنده و غذا و ...  طبق معمول هرشب بابایی ترانه گذاشت و شروع کردی به رقصیدن و بشکن زدن ... قربون رقص خوشگلت بشه مادر جون منی عمر منی ماه منی ... و باز هم موقع خواب شد و التماسای مامان و بابا شروع شد ... ...
8 خرداد 1392

بقیه عکسای یک ماه گذشته ...

شازده پسر رفته سراغ سبد اسباب بازیاش می خواد بره گردش شازده پسر نگاه چه ذوقی کردی مادر شازده در سبد اسباب بازیها وای که چقدر خندیدیم من و تو اونروز ... خیلی خوش گذشت هی میومدی بیرون و خودت و پرت می کردی اون تو ... قربونت بشه مادر طبق معمول انگشتت رفت تو دهنت و ... بعدشم از خستگی لم دادی اون تو ... عشقم در حال توب بازی مهرتاش کامیون سوار و در آخر شاهزاده تمیز مادر در حال کمک به مامانی ...   ...
8 خرداد 1392

تاب بازی و ذوق های خوشگل شاهزاده من

خداییش وقتی این عکس و گرفتم خودم کلی ذوق کردم ... آخه چقدر قشنگی تو جیگر مامان ... وقتی سوار تاب میشی کلی ذوق می کنی مخصوصا وقتی باهات دالی موشه هم بازی می کنم و حمله می کنم پاهات و بگیرم صدای خنده های خوشگلت فضای خونه رو پر از شادی و نشاط می کنه ... قربون این خنده های خوشگلت بشه مادر ... دوستت دارم جیگرم ...   ...
8 خرداد 1392

عکسای ترو تازه شاهزاده مهربونم

موش کوچولو وای چه قیافه ای گرفته پسر ... قربون این ذوقات بشه مادر   می میرم برات مهرتاشم جونمی تو ... مبل بادیت و بر میداری و با هیجان با خودت می بریش و پرتش می کنی و جیغ می کشی اینجا هم بعد از پرت کردن مبل بادیت داری جیغ می کشی ...   اینجا هم که طبق معمول رفتی سراغ تلویزیون و ... قربون این ایستادنات بشه مادر ...
7 ارديبهشت 1392