سرگرمی های این روزای من
تخت مامان و بابا گرده ...توی سه گوشی که تختشون با دیوار ساخته مامانی کلی خرت و پرت جا داده از جمله اعداد و حروف انگلیسی آهنربایی که یه مدت پیش واسه من گرفته بود ... البته واسه وقتی 3 سالم شد ...
یه بسته ماهی آهنربایی تزئینی هم گرفته بود واسه تزئین غذا
خلاصه چیز میزای رنگی اونجا زیاد بود و منم هر بار می دیدمشون می خواستم شیرجه بزنم اون پشت و بیارمشون
حالا که دیگه بزرگتر شدم با خم شدن می تونم جعبه ها رو بکشم بیرون
واسه اینکه کجبور نشم اینکارو بکنم مامان سارا به پیشنهاد بابا مهرداد تصمیم گرفت بذاره باهاشون بازی کنم
خداروشکر سایزاشون طوری است که خطری واسه من نداره از این بابت که یه وقتی خدای نکرده تو دهنم بذارم و بخورمشون
خلاصه مامان سارا هم جعبه دستمال مرطوبم که خالی بود و پر کرد از اعداد و جانوارن دریایی رنگارنگ و جذاب و درش و بست و آورد پیشم و تکون داد ... کلی صداش برام جذاب بود
طبق معمول از مامان گرفتمش و ازش خواستم بازش کنه و بعدش کلی با مامانی بازی پر کن و خالی کن بازی کردیم
و حالا این شده سرگرمی این روزای من و هر بار خسته میشم و بهانه گیر یا می خوام غذا بخورم مامانم زودی اون جعبه رو تکون میده و بعدش و دیگه می دونین چی میشه
باز مورد علاقه من شده
البته اینم بگم بنده خدا مامان سارا مجبوره روزی صدبار این ریزه میزه ها رو از همه جای خونه برداره و بریزه تو جاشون و اینم یه کار جدید که به کارای مامانم اضافه کردم
عکسارو هم بزودی میذارم تو همین پست