مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

تردید ها و دو دلی های مادر

دردونه قشنگم می دونی که مامان یه تصمیم خیلی سخت گرفته بود بخاطر گل پسرش مامانی تصمیم گرفته بودم دیگه سر کار نرم و بگم شرکت نامه عدم نیاز بهم بده تا بتونم 1.5 سال از بیمه بیکاریم استفاده کنم تا بعدش ببینیم خدا چی می خواد ... می خواستم کنارت باشم و از لحظه های خوب با تو بودن حسابی لذت ببرم می خواستم حسابی بهت خوش بگذره و در کنار مامانی آرامش کامل داشته باشی ولی خوب یه شرایطی پیش اومده که جلوی این تصمیم من و گرفت و باز هم بخاطر آینده گل قشنگم از تصمیمم منصرف شدم با توجه به اینکه به احتمال خیلی زیاد وقتی تو بری مدرسه دیگه مامان بازنشسته باشه و بتونه توی دومین دوران طلایی زندیگت یعنی 7 سالگی به بعدت تمام مدت وقتش و در کنارت باشه و یه درآم...
29 مرداد 1392

چی شده چی نشد

پسر قشنگم روز دوشنبه پرستارت نداجون تماس گرفت و گفت نمی تونه بیاد و به جاش پرستار قبلیت خدیجه جون میادش مامانی هم بخاطر ماه مبارک تایمش تغییر کرد و قرار شده بود ساعت 8 صبح بره اداره ولی اینقدر گریه و بی تابی کردی که نگو ، خدیجه جون هرکاری می کرد آروم نمی شدی ... مامانی هم تصمیم گرفت نره اداره و بمونه پیش گل پسرش وقتی نشستم از تو بغلم تکون نمی خوردی یک ساعت تمام چسبیده بودی بهم و حاضر نبودی از پیشم بری الهی قربونت برم خاله خدیجه هم خوشحال رفت خونه ... خالاصه این بی تابی شما منجر به سه روز مرخصی مامان شد و مامان روز چهارشنبه و شنبه رو هم مرخصی گرفت و موند خونه اخه ندا جون نمی تونست بیادش ... این چند روز کلی مامان ناراحت بود...
31 تير 1392

گلایه های مادر به پسرش

پسر قشنگم مدتیه خیلی بدغذا شدی اوایل بازم بهتر بودی الان دو سه روزه که خیلی بدتر از قبل شدی و با کلی دنگ و فنگ دو سه قاشق غذا می خوری و همش می خوای با خوردن شیر خودت و سیر کنی منم هر چی تلاش می کنم کمتر بهت شیر بدم تا غذا بخوری می بینم فایده نداره بازم غذا نمی خوری قربونت برم آخه اینجوری ضعیف میشی که ... نمی دونم چرا غذا رو دوست نداری انواع غذارو درست می کنم چاشنی هاش و تغییر میدم ولی بازم راضی نمیشی دیگه موندم چکار کنم با این بی اشتهایی و بدغذاییت از طرفیم خیلی بهانه گیر شدی ، گاهی کلافم می کنی و می خوام جیغ بکشم از دستت ... همش غر میزنی می خوای همه چیز و برداری ... خیلی خیلی کنجکاو شدی و از دستت یه لحظه نمی تونم واسه خودم باشم .....
1 تير 1392
1