و باز هم عشقولانه ای دیگر از سلطان مهرداد و شاهزاده اش
خوشت اومده بود از اینکه بابایی انگشتات و بخوره و کلی هیجانزده می شدی و مادر قند تو دلش آب میشد از بازی شما دونفر و در آخر موتورت و کوبیدی تو صورت پدر ...دی دی !! آخه مامان این چه کاری بود ؟!!! می دونم عیب نداره فکر کدی اینم بازیه ... الهی قربونت بشه مادر !!! دوستون دارم من !!! ...