مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

مهمونی آخر هفته ...روز خانواده ... دم موش شده موهاش

عزیز مادر این هفته مامان جون ، عمه فریبا  وعمه مرجان و عمو مهرشاد جون اومدن پیشمون ... آقا جونت بخاطر سرماخوردگیش نتونسته بیاد باهاشون ... عمه فریبا جون واسه پسرم یه دست بلوز شرت خوشگلم آورده بود ... دستشون درد نکنه ... پسر مهربونم هم کلی شیرین کاری کرد و دلبری ... کلی بهمون خوش گذشت ... مامان جون اینا که راه رفتنت و شیرین کاریای جدیدت و ندیده بودن کلی ذوق کردن و فیلم گرفتن که نشون بقیه بدن ... ابنم یه سری عکس که اون روز ازت گرفتم راستی نگاه کن موهات و ببین واسه اولین بار بستمشون اینجا داری هنرنمایی می کنی و تلفنی صحبت می کنی بعدش رفتی نشستی درست جلو عمو مهرشادت که ما مردیم از خنده ولی تا اومدم عکس بگیرم ب...
4 خرداد 1392

امروز یه روزه ... یه روزه تازه ... هوراااااا

امروز یه روزه یه روزه تازه                      یه روز که خورشید قشنگ و نازه لبهای مهرتاش به خنده بازه                    گنجیشک کوچولو لونه میسازه پروانه رو گل گرم پروازه                                  زنبور زیبا عسل میسازه صدای شادی مثل یه سازه              وقتی می خندی چشمات چه نازه تعطیلات آخر این هفته جای همگی خالی بود  کلی بهمون خوش گذشت پنج شنبه حسابی وا...
18 آذر 1391

روز خانواده 1 - اولین آب بازی شازده کوچولو در وان حمامش ,اولین خرید اسباب بازی با شازده کوچولو

مامان و بابا تصمیم گرفتن روز پنج شنبه و جمعه رو روز خانواده نامگذاری کنن ، البته به من قول دادن تمام تلاششون رو بکنن که پنج شنبه ها و جمعه ها در کنار هم باشیم ، اگرم مجبور بودن برن سرکار من اجازه میدم آخه اونا اگرم برن سرکار واسه خاطر من میرن که بتونن امکانات بیشتری برای رفاه و آسایش من فراهم کنن پنج شنبه و جمعه این هفته کلی بهم خوش گذشت و توی خونه با مامان و بابا کلی بازی کردم و خندیدم البته بابا مهرداد فقط روز جمعه رو کنارمون بود پنج شنبه با مامان سارا رفتم آب بازی ، واسه اولین بار مامان وان حمامم رو پر از آب کرد و من رو گذاشت توی تشت و کلی اسباب بازی و کتاب حمامم رو برا آورد و من 20 دقیقه ای واسه خودم تو آب بازی کردم و لذت بردم دست ...
14 مهر 1391
1