مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

من اولین بار حرکتت رو توی شکمم حس کردم پسر قشنگم

1390/8/21 9:40
نویسنده : یه مادر عاشق
395 بازدید
اشتراک گذاری

قربونت برم سلام

 

عشق مامان و بابا روز عید قربان که میشد 16 آبان 1390 بعد از ظهر حدود ساعت 8:15 روی تخت دراز کشده بودم و داشتم با مادر جون حرف می زدم صحبت خاله حمیده و مادر بزرگ اینا بود که یهو یه حال عجیبی توی دلم حس کردم ، مثل اینکه ماهیچه ها منقبض و منبسط شن و خیلی جالب بود یه لحظه مکث کردم و مبهوت شدم و بعد به مادر جون گفتم وای فکر کنم مهرتاش تکون خورد وقتی براش حالتم رو توضیح دادم گفت دقیقا همین حالت رو داره اولین تکونای بچه و گفت خیلی خوبه که توی عید قربان این حس رو تجربه کردی و این رو به فال نیک بگیر. خیلی خوشحال شدم و ذوق کردم شب که رفتم خونه به بابایی گفتم و اونم کلی ذوق کرد . خلاصه از اونموقع تا امروز دیگه من متوجه حرکتای مهرتاش کوچولوی خودم نشدم و با خودم فکر کردم که اونروز هم اشتباه کردم تا اینکه امروز صبح حدودای ساعت 10:30 یهو همون حس اومد سراغم قربونت برم تو داشتی تکون می خوردی و من حسابی لذت بردم از صبح تا الان دو بار تکونات رو حس کردم و حسابی لذت بردم .وای چقدر تو شیرینی مامانی . الان بیشتر و بیشتر حست می کنم قربونت برم.

روز دوشنبه دارم میرم اهواز ، قراره مامان جون و آقا جون بیان دنبالم و من رو ببرن اهواز ، گلم می خوام برات سیسمونی بخرم عشقم.امیدوارم وقتی بزرگ شدی و عکساش رو دیدی خوشت بیاد عزیز دلم .

من و بابا و همه اعضای خانواده از اومدنت خیلی خوشحالیم و بی صبرانه منتظر دیدم روی ماهت هستیم فرشته کوچولوی خونمون.

بوس بوس

مامان و بابا عاشقتن...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سحر مامان آراد
21 آبان 90 16:22
واییییییییییییی میدونم چه حس خوبیه تا میتونی از لحظاتت لذت ببر که مثل برق و باد میگذره



مرسی عزیزم،واقعا راست میگی مثل برق و باد میگذره ، چشمحتماتمام تلاشم رومیکنم ازاینلحظات لذت ببرم، پسر گلت رو از طرف من ببوس.
zanamo ziba
22 آبان 90 13:18
salam saraie azizam tabrik migam zaheran agha mehtasham daste kami az pesar amosh nadare enshaalah hamishe por jonbojosh vali harfgoshkon bashe in agha mehrtash gol. be omide didar delemon baraton hesabi tang shode hala bayad omadin saatha beshinim ta agha takon bokhoreo ma kif konim.zod biain bay


مرسی زن عمو جون ، ایشالا که مهرتاش پسرسربه راه و حرف گوش کنی باشه و مایه افتخار هممون بشه . آران قشنگ رو حسابی ببوس و فشار بده ، حالا که اومدم از نزدیک شیرین زبونی هاش رودیدم بیشتر دلم براش تنگ میشه. دوستون دارمیه عالمه .