مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

عکسای مندونی و شازده کوچولو

عکس قشنگ مندونی و شازده کوچولو   این عکس آخری جدیدترین عکس از مندونی و شاده کوچولوست خوشتون میاد چه پسر با حالی دارم ... چه خوشگل دهنش رو باز کرده تا من از اولین مرواریدش عکس بگیرم خوشگل مامان توی هر 10 عکس یه عکسش خوب در میومد ... من رو کشت تا تونستم چندتا عکس خوب ازش بگیرم البته اینجا چون مجبورم کیفیت رو برای آپلود بیارم پایین یکمی وضوحش کم شده ... خوب باید با ذره بین ببینین دیگه ...
10 آبان 1391

عکس های ماه سوم تولد شازده کوچولو

١ ماه بزرگتر شدم ... توی این عکسا که میبینین من 2 ماهه هستم ... دیگه می تونم سرم رو بالا بگیرم ... به اطرافم حسابی توجه می کنم  و از بازی لذات می برم ... این عکسا به ترتیب از اول تا آخر ماه چیده شده اینجا من توی خواب نازم و حسابی از این مدل خوابیدن لذت می برم اینم عکس من در آغوش آقا جونم ( بابای بابا مهردادم ) ... مامان سارا این عکس مارو خیلی دوست داره دوباره خواب خوش این عکس مربوط به روزی هست که من واکس دو ماهگیم رو زدم ... دیگه ببخشید خیلی دورو برم ریخت و پاش هست ... آخه من درد داشتم و دمای بدنم رسیده بود به 38 و مامان سارا کلی استرس داشت و همش من رو پاشویه می کرد فدای اون تن داغت بشم مامان ... خدارو شکر که...
6 آبان 1391

عکس های ماه دوم تولد شازده کوچولوی مهربون

این عکس من با دختر خاله خوشتیپم آینازه با خانواده رفته بودیم گردش .... جاتون خالی خیلی خوش گذشت بهمون   قربون خواب قشنگت بشم من کمـــــــــــــــــــــــــــــــــک  حیوونای جنگل به من حمله کردن ... شیره داره میاد من رو بخوره   میگن توی این عکس من خیلی شبیه نوزادی خاله حدیثم شدم... اولین بار که من توی کریرم نشستم ... خیلی خوب بود ... کلی ذوق کردم و خندیدم عاشق اون چشماتم وقتی اینجوری به من خیره میشن مهرتاش قشنگم اینجا دارم ایروبیک کار می کنم ... :) چقدر ناز می خوابی پسر خوشگلم ... عاشق این معصومیتتم مادری اینم از پاهای کوچیک من در یک ماه و نیمگی مثل فرشته ...
3 آبان 1391

عکسهای ماه اول تولد شازده کوچولوی مهربونم

خوش اومدی مامان این عکس در لحظه تولد شازده کوچولو گرفته شده  اینم عکس خانم دکتر مهربون و دکتر بیهوشی مامان و عمو عارف جونم   این عکس رو ساعاتی بعد از تولدم گرفتن " قابل توجه که من ساعت 9:45 صبح متولد شدم " این عکس رو هم عمه فریبا جون و مامان سارا شب تولدم توی بیمارستان ازم گرفتن اینم برگ آپکار که روی اثر کف پا و  و زن و قد من در لحظه تولد ثبت شده اینا هم عکسای من در یک روزگی " روزی که من و مامان از بیمارستان مرخص شدیم "     نترسین... اون خونی که توی عکس بالا روی پیشونی منه ، خونه گوسفند قربونیه که بابا مهردادم واسه سلامتی من و مامان سارا قربونی کرده ... اینم عکس من بعد ...
24 مهر 1391

گالری تصاویر شازده کوچولو

یکشنبه 91/07/23 : اینم عکس از 6 ماهگی مامان سارا به نظرتون شبیه به من نیست ؟ پنج شنبه 91/07/20  : اینم عکسای من بعد از یه رقص طولانی همراه مامانم با ترانه های خاله شادونه خیلی خسته و گرسنه شده بودم نگاه کنین چه لمی دادم با خوردن سرلاک " فنجون پشت سرم رو داشته باشین " و اومدن بابایی از بیرون دوباره انرژی گرفتم و ... اینم عکسای من بعد از یه آب بازی حسابی :    چهار شنبه ٩١/٠٧/١٩ : عکس شازده کوچولوی سرحال ... این عکسا ساعت 6 صبح گرفته شده نگاه کنین چقدر من سحر خیزم تازه من صبحا توی روروئکم میشینیم و رانندگی می کنم تا دست فرمونم هم بهتر شه ...   سه شنبه 91/07/18 : ...
23 مهر 1391

عکس های سیسمونی پسر قشنگم که 24 آبان 90 با باباش رفتیم اهواز و براش خریدیم

  این از تخت و کمد مهرتاش عشق مامان و بابا  البته رنگ تخت و کمد مهرتاش ما  سفید و سبزآبی هست راستی کوچولوی مامان ، روز دوشنبه که با خاله پریسا رفتیم خرید ، یه تخت و کمد دیدم همون رنگی که همیشه دوست داشتم برات بخرم ( رنگ سفید مایل به دودی با سبز پسته ای صدری ) ولی خوب دیگه قبلا اهواز سفارش تخت و کمدت را داده بودم ، حالا از آقای فروشنده  قول گرفتم که اگه تخت و کمدت از اهواز رسید و بازم دلم به اون تخت و کمدی که دیدم بود ، برات عوض کنه ، قربونت بشم من مامانی                         ...
30 آذر 1390