مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

عکس های ماه سوم تولد شازده کوچولو

1391/8/6 13:04
نویسنده : یه مادر عاشق
622 بازدید
اشتراک گذاری

١ ماه بزرگتر شدم ... توی این عکسا که میبینین من 2 ماهه هستم ... دیگه می تونم سرم رو بالا بگیرم ... به اطرافم حسابی توجه می کنم  و از بازی لذات می برم ...

این عکسا به ترتیب از اول تا آخر ماه چیده شده

اینجا من توی خواب نازم و حسابی از این مدل خوابیدن لذت می برم

اینم عکس من در آغوش آقا جونم ( بابای بابا مهردادم ) ... مامان سارا این عکس مارو خیلی دوست داره

دوباره خواب خوش

این عکس مربوط به روزی هست که من واکس دو ماهگیم رو زدم ... دیگه ببخشید خیلی دورو برم ریخت و پاش هست ... آخه من درد داشتم و دمای بدنم رسیده بود به 38 و مامان سارا کلی استرس داشت و همش من رو پاشویه می کرد

فدای اون تن داغت بشم مامان ... خدارو شکر که زودی خوب شدی

بعد از اینکه حالم خوب شد مامان سارا من رو یه حموم حسابی داد ... از بس بهم خوش گذشت توی حموم خوابم برد

من دیگه راحت می تونم سرم رو بالا نگه دارم هورااااااااااااااا ... کلی قوی شدم من

به قول مامان شیر مردم من

موش کوچولوی مامان کجا قایم شدی جیگرم؟ بیا بیرون با این چشمات اینجوری نگام نکن ... می خورمتا

خوابهای کوتاه رب ساعته مهرتاش

بعد از کلی تلاش شازده کوچولو خوابید ولی همش برای 15 دقیقه ... کلا خوابش کوتاه شازده کوچولوی مادر

قربونت بشم با اون لباس زرافه ایت ... این لباس رو با کلی ذوق و شوق همراه زن عمو زیبا گرفتیم و کلی واسه دیدن تو تو این لباس روز شماری کردیم . خوشمزه من

چه کیفی داره اینجوری لم بدی و بازی کنی بعدشم بخوابی ...

به چی زل زدی تو ... دورت بگردم

عاشق این خنده ها و ذوقاتم مادر

بالاخره موفق شدم سرم رو بالا بگیرم ... یکمی سخت و نفس گیره ها 

دیگه خسته شدم مامان ... خواهش می کنم بیا بغلم کن

مرسی مامانی راحت شدم ... اینم خنده من به نشانه تشکر من از مامانم

شازده من سرش رو نود درجه می چرخوند و می خوابید ... خیلی سخته ها امتحان کنید ... باور کنید خیلی سخته ... ولی پسرم ماشالا بدن انعطاف پذیری داره ... باید بفرستمش کلاس ژیمناستیک ...

فرشته کوچولوی من خوابیده قربونش بشم

مامان و زن عمو زیبا این لباست رو خیلی دوست داشتن ، خیلی هم بهت میومد ... ولی حیف زودی برات کوچیک شد

 

این زنبوره با من دوسته و خیلی دوستم داره ولی به حرف من گوش نمیده  آخه  وقتی رو دستم میشینه هر چی بهش میگم بلو ... بلند نمیشه فقط به حرف مامان سارا و بابا مهردادم گوش میده ...

فکر کردین چی ... منم می تونم بشینم .. هه هه

مهربون و خوش خنده مامان و بابا

موندم داری به چی فکر می کنی مادر ، قربونت برم ...

خوشمزه مامان خوابیده با اون تیپ قشنگش  ... پاشو مامان الان مهمونات میرسن جیگرم

 

قربون این مهربونیات بشم من ...

 

 

 

خوب به پایان عکسای دو ماهگی من رسیدیم و منم یه ماه بزرگتر شدم ... امیدوارم از دیدن عکسای من لذت برده باشین :)

عکسای ماه چهارم تولدم هم در راهه ...

منتظر باشین فرشته

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خـاله مژده گل و گلاب
6 آبان 91 9:19
ای جونم خدااااااااااااا!
بچلونی بخوریش فقط این عسل کوچولو رو X
سـاراي عزيزم باز هم مثل همیشه یه پست مفصل
سارا جونم امیدوارم همیشه کنار همسری و مهرتاش عزیز روزهای خوبی رو بگدرونی و همیشه شاد باشید.
دوستون دارم يه عالمه :


مرسی خاله مژده مهربون و با معرفتم ... دوستت داریم خاله جون ...
ایشالا تو هم همیشه شاد و خوشبخت باشی ... ایشالا بزودی رخت عروسی به تنت ببینیم...


لیلا
6 آبان 91 10:15
نااااازی عزیز خوش خندم یه دنیا بووووووووووووووووووووووووووووووووووووس به تو جیگر طلا


مرسی خاله لیلای عزیزم ... یه دنیا بوس تقدیم به خاله خوب خودم