شازده كوچولو مريض شده ...
آقاييه قشنگم ... گل پسرم روز دوشنبه بالخره بغض آسمون شكست و يه بارون حسابي اومد ... ما هم كه حسابي سرخوش شده بوديم و چند بار با همديگه رفتيم از در اتاقت بيرون و تماشا كرديم و هوايي خورديم بعداز ظهر هم طبق عادتت با بابايي رفتي بيرون سه شنبه هم همينطور و ما غافل از اينكه يه ويروس بدجنس در كمين شاهزاده قشنگوم نشسته چهارشنبه متوجه شدم يكمي صدات تغيير كرده اما گفتم شاد حساسيتي چيزي باشه آخه هيچ علائمي نداشتي تا اينكه روز پنج شنبه با شنيدن صداي سرفه هاي به قول خودمون پيرمرديت فهميدم كه واااااااااي چي شده ... توي اين 1 سال و حدود 8 ماه اين بار سوم هم كه مريض ميشي يه بارش كه فروردين ماه 92 بود كه تب ويروسي اومد سراغت و چند روزي درگير...