بوس بوس ...
بوس بوس ... قربونت برم من پسرم اين روزا خيلي خيلي شيرين تر از قبل شدي
گاهي به خودم ميگم خداي من يعني اون روزاي سخت ديگه تموم شده ؟!!!!
چقدر مهرتاشم بزرگ شده ... چقدر عاقل تر شده و فهميده تر ...
اين روزا همش راه ميري و برامون شريرن زبوني مي كني ... يه ريز حرف ميزني به زبون خودت ... هنوز كامل متوجه نمي شيم چي ميگي ... البته تا يه حدودي از اشاره هات و حركاتت متوجه ميشيم ...
اين روزا يه وقتايي كه اصلا انتظارش و نداريم ... با اون لباي غنچه شدي و با صداي بوس بوس مياي سمتمون و يه بوس من يه بوس بابا...
گاهيم لبات و مي چسبوني به لبامون و فشار ميدي ... از ته دل بوس مي كني ماهارو ... واي كه چقدر خوشمزه است اين بوسا ...
هر كي بهت بگه بيا بوس بده تندي ميري سمتش و بهش بوس ميدي ...
وقتي بهت بگيم سلام قشنگ دست ميدي و موقع خداحافظي باي باي مي كني
البته باي باي و كه خيلي خيلي پيش ياد گرفتي ... موقع سلام هم گاهي دست ميدادي گاهي نه ... ولي الان ديگه قشنگ دست ميدي ...
الهي فداي چشات بشم كه گاهي با اون چشاي خوشگلت زل ميزني به صورتم و پلك نميزني و منم يه ريز قربون صدقت ميرم و مي ميرم و زنده ميشم با اون نگاهت ...
ديروز ماماني خيلي حالش بد و همش تو رختخواب بود ولي اون بوسه هاي شيرين تو حالش و خوب كرد ...
ميومدي پيشم و سرت و ميذاشتي كنار سرم و بوسم مي كردي ... واي كه دلم حال ميومد ...
الهي قربون اين شيرين كاريات بشه مادر
راستي تازگيا ياد گرفتي ميري زير مبلا دنبال اسباب بازيات ... چند روز پيش متوجه شدم نيستي دنبالت گشتم ديدم واااااااااااي رفتي زير مبل ...
يه شيرين كاري ديگه ات هم اينه كه همه كوسنا مبلا رو ميريزي و پايين و سعي مي كني بچينيشون رو هم ...
اين روزا وقتي دارم از شيرين كاريات واسه كسي تعريف ميكنم ميخندي و همون كار و انجام ميدي ، از اينكه مي بينم همه چيز و متوجه ميشي خيلي خوشحالم ... چقدر بزرگ شدي تو پسرم ... مهرتاشم...
الهي فدات شه مادر ....
