شاهزاده دیشب واسه اولین بار خودش خوابید
قربونت برم پسر قشنگم
شاهزاده من
مدتی بود که وقتی می خواستی بخوابی خوب شیر می خوردی یا لالاییت می کردم و وقتی گیج گیج میشدی تلاش می کرد از بغل من بری ... تا میذاشتمت تو جات مثل جوجه ها که خودشون و تکون تکون میدن تا تو جاشون جا بگیرن یکمی اینور و اونور می شدی و می خوابیدی
می دونی که دیشب سومین شب بود که بدون خوردن شیر مادر خوابیدی
آخر شب بهت یه غذای حسابی میدم که اکثر اوقات استانبولی هست که شامل برنج و گندم و عدسه و مخلفاتش گاهی گوشت قرمزه گاهیم مرغه راستی توش ماش هم میریزم و اگه آب مرغ یا قلم باشه با اونا درستش می کنم گاهیم حبوباتای دیگه هم بهش اضافه می کنم
بعد از خوردن غذا هم یه نیم ساعتی بازی می کنی و بعدش 120 سی سی شیر پاستوریزه می خوری که البته 100 درصدش و گاهی نمی خوری ... و بعدش می خوابی
گرچه یکمی سخته که شیر مادر نمی خوری ، هم برای تو هم برای من ولی خوب اینجوری مطمئنا به صلاحته ...
دو شب اول که نصف شب بیدار میشدی و ناله و گریه می کردی منم حدود نیم تا یه ساعت ناز و نوازشت می کردم و به زحمت یکمی شیر پاستوریزه بهت میدادم تا بخوابی البته بابایی هم کمکم می کرد ...
ولی دیشب در کمال ناباوری نصف شب که بیدار شدی یکمی صدات و شنیدم مثل اینکه یکی یه چیزی زمزمه کنه میگفتی اِم اِم اِم و بعد از چند دقیقه کوتاه خوابیدی
و این واسه من و بابایی و تو یه موفقیت بزرگ بود ...
خیلی خوشحال شدم که دیشب بدون اینکه نصف شب گریه کنی و تقاضای شیر کنی با استقلال کامل خودت خوابیدی
راستی دیشب وقتی شیر آخر شبت و خوردی برات تو شیشت آب ریختم که بخوری و دندونات هم از شیر شسته شن تا مشکل خرابی دندون هم پیدا نکنی ولی خوب آب نخورده خوابت برد
الهی قربونت برم الهی فدات شم من مادر تو خیلی ماهی به خدا پسر صبورم پسر سازگارم
گرچه وقتی بیداری خیلی شیطونی می کنی و مهلت نفس کشیدنم بهم نمی دی ولی همینکه سلامتی و می بینم سریع با شرایط جدید خودت و وفق میدی خوشحال میشم و آرامشم بیشتر میشه
این خیلی خوبه که این خصوصیت اخلاقی رو از من و بابایی به ارث بردی و سریع با مشکلات کنار میای
در آینده خیلی خیلی بهت کمک می کنه
و من خداروشکر می کنم که تو و بابایی و دارم ...