دیروز کیان مهمانمون بود
مهرتاش مامانی دیروز بهت خوش گذشت آره جیگرم؟
دیروز خاله پریسا و کیان اومدن خونمون دیدنی ما ، کیان خاله واسه اولین بار اومد خونه خاله ساراش دورش بگردم
کلی با کیان بازی کردیم و واسمون آغو آغو کرد من ذوق می کردم و تو هم لگد می زدی خیلی خوش گذشت
دیروز کیان یاد گرفت هو بزنه و ازش فیلم گرفتیم و کلی کیف کردیم با مامانش.
خاله پریسا وسایلات رو دید کلی ذوق کرد و خوشش اومد و همش می گفت واااااااای چقدر اتاقش خوشگل میشه وااااااای دنیا میاد و اینارو می پوشه چه ناز و خوردنی میشهو کلی قربونت رفت عزیز مامان
هر چی به خاله جونت گفتم واسه شام نموندن ساعت 4 اومدن و ساعت 8 رفتن
کلی هم عکس گرفتیم با کیان و خاله و بابایی و عمو کاوه
جای تو توی آغوشمون خالی بود ، خاله پریسا می گفت یه جوری بایست مهرتاشم تو عکس بیفته
می بینی چقدر خاله دوستت داره عزیزم همونقدری که من کیان رو دوست داریم و میخوام اونم تورو دوست داره
راستی خاله جون واست یه دست لباس سفید با مغزی دوزی آبی آورد که خیلی خیلی خوشگله ، دستش درد نکنه ، مامان خیلی خوشش اومد . بعدا عکسش رو توی وبلاگت میذارم قربونت برم .
ما هممون دوستت داریم و منتظر اومدنتیم