بالاخره مهرتاشم به پهلوی راستم لگد زد

کوچولوی نازم دیشب ساعت 3 نصف شب یهو از خواب پریدم و متوجه شدم پسر قشنگم داره سمت راستم لگد می زنه کلی ذوق کردم آخه اولین بار بود که به سمت راست لگد میزدی ،  توی این 3 هفته همش یا به پهلوی چپم می زدی یا جلوی شکمم و همش منتظر بودم یه تکونی از سمت راست حس کنم

از ذوق تا 1 ساعت بعدش خوابم نمی برد و همش دستم رو گذاشته بودم که دوباره لگد بزنی و مامان لذت ببره

خلاصه به زور خوابیدم صبح بیدار شدم و اومدم سرکار دیدم دوباره داری لگد میزنی مامانی ،  قربونت برم الهی که اینقدر نازی و می چرخی و میرقصی

 بعدش دوباره جات عوض شد و جلوی شکمم لگد زدی عزیزم

واااااااااای وقت یاون دست و پاهای کوچیکت رو تصور می کنم که تکون می خورن و من تکون خوردن اونارو حس می کنم یه حسی بهم دست میده که نمی تونم وصفش کنم

دیشب که داشتم تلویزیون نگاه می کردم تو داشتی تکون می خوردی و من همش احساس می کردم پاهات زیر دستمکه خیلی کوچولو و ظریف بودن

به خانم دکتر که گفتم چطور من اینقدر واضح متوجه میشم ، گفت چون شما لاغر بودی و هیچ چربی بین پوست شکمت و لایه زیری وجود نداره و نی نی هم رو به سمت جلوی شکمت هست بوضوح می تونی حس کنی

واااااااااای قربونت برم من کی میای آخه ؟ نمی دونی این انتظار چقدر شیرین و هیجان انگیزه عزیز دلم ...

دلم می خواد زودتر توی آغوشم داشته باشم تورو ...

راستی چرا جدیدا وقتی بابایی دست میذاره تو تکون نمی خوری ناقلا ؟ می خوای خودت رو لوس کنی آره ؟ آخه نمی گی بابایی گناه داره اونم دوست داره تورو احساس کنه قشنگم؟

فدات بشم من تو که پسر حرف گوش کنی هستی به بابایی هم گوش کن باشه جیگر مامان...

   از طرف من و بابایی به جیگرگوشمون مهرتاش