کیان جون خاله رو ختنه کردن
سلام پسر قشنگم
مهرتاشم عزیزم دیروز پسر خالت کیان رو بردن ختنه کردن اینقدر مامانت استرس داشت که شب تا صبح نتونست درست بخوابه و همش از خواب می پریدم و میدیدم خیس عرق شدم و صبح هم که اومدم سر کار خیلی حالم بود اینقدر حالم بهم خورد که نگو
ولی خداروشکر مثل اینکه حال کیان کوچولوی نازم خوب بوده و مشکلی نداشته عزیز دلم قربونش برم من
مهرتاشم مامانی همش به فکر توام که من چطوری آخه باید اینکارو بکنم از حالا گریم میگیره جیگر مامان ولی خوب دیگه یه کریه که باید حتما انجام شه
سعی می کنم زود زود انجامش بدم که تو هم زیاد اذیت نشی و یادت نمونه قربونت برم
دلم برات کلی تنگ شده بابایی دیروز همش از روی شکم مامانی تورو بوس می کرد و بهت می گفت دوست داره
عزیزم خیلی دوست دارم زودتر تکون هایی که میخوری رو حس کنم
دوست دارم عاشقتم پسر نازم
بوس بوس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی