اولین خرابکاری شازده کوچولو
با اجازتون امروز شازده کوچولو اولین خرابکاریش رو انجام داد
بذارین از زبون خودش بگم براتون
.....
من نشسته بودم توی روروئکم و با بابایی سرگرم بازی بودم ، مامان سارا هم داشت توی اتاق خواب با مادر جون تلفنی صحبت می کرد
منم همش داشتم با شتاب اینور و اونور میرفتم و می خندیدم و کلی ذوق کرده بودم که بابایی داره باهام بازی می کنه و ازم عکس میگیره ... یکمی بعد بابایی خسته شد و نشست به تماشای تلویزیون
منم تنهایی به بازی خودم ادامه دادم و واسه خودم توی خونه می چرخیدم ... یهو اون گلدون پر زرق و برق مامانی چشمم رو گرفت و بی اختیار رفتم سمت گلدون
وای منم که مثل مامانم عاشق چیزای براق هستم ، دستم رو بردم به سمت یکی از گلا و اونو کشیدم سمت خودم اصلا فکرش رو نمی کردم که بیفته زمین ... تو حس و حال خودم بودم که یهو با صدای بلند بابایی که گفت وای و پرید به سمت من و گلدون ، متوجه شدم داره چه اتفاقی میفته یکمی ترسیدم و با صدای شکستن گلدون منم یه کوچولو گریه کردم
آره دیگه بابایی به گلدون نرسید و گلدون خورد زمین و دو تکه شد و همزمان مامان با وحشت از اتاق پرید بیرون و دید گلدون شکسته ... یه نفس راحتی کشید و با خنده به بابایی که داشت می گفت بهش نرسیدم ، گفت عیب نداره فدای سر جفتتون ، خدارو شکر که پسرم چیزیش نشده ...
بعدش بابا و مامان که کلی نگران من شده بودن من رو لوس کردن و بابایی بغلم کرد و جفتشون بوسیدنم منم حسابی از کار خودم شرمنده شدم ... چرا می خندید ؟ ... باور کنین شرمنده شدم عکسم رو ببینین پایین ...
اینم از عکس گلدون شکسته مامانی
اینم از عکس آقای خرابکار بعد از وقوع حادثه
پسرم حسابی شرمنده شده بود قربونش بشم
بابا خوب چه می دونستم میفته میشکنه ااااااااااااااااا
به قول زن عمو زیبا جون ، بشکن بشکن شروع شده باید کم کم وسایل دکوری رو جمع کنیم
فدای سر پسرم هر چی بشکنه