اولین تلاش های شازده کوچولو برای راه رفتن ...
شازده کوچولوی قشنگم چند روزی میشد که هرازگاهی میدیدم تلاش می کنی مستقل بایستی ولی نمیشد ... انگار هنوز پاهای کوچولوی قشنگت توانایی لازم و نداشتن
دیروز واسه اولین بار تونستی در حد یه ثانیه یا شایدم بیشتر مستقل سرپا بایستی ... بابا مهردادت اولین بار متوجه شد و تندی صدام کرد ولی تا اومدم ببینمت تحمل پاهات تموم شد و افتادی زمین
الهی قربونت برم تا آخر شب چندین بار دیگه پیش اومد که این حرکت و انجام دادی و مامان و بابا کلی خوشحال شدن
مدتی بود تو فکر خرید یه جفت کفش خوشگل بودیم برات ... دیگه وقتش رسیده ... گل پسرم کم کم راه میره به امید خدا ...
منتظرم تا دستام و زیر قدمات بگیرم و از راه رفتنت لذت ببرم...
وای که چقدر لذت بخشه دست تو دست همدیگه قدم بزنیم ... البته اگه راضی بشی کسی دستت و بگیره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی