واکسن 6 ماهگی شازده کوچولو
امروز با مادر جون و بابا جون رفتیم بهداشت و واکسن 6 ماهگی پسر گلم رو زدیم ، پسر خوش اخلاقم کلی توی بهداشت واسه همه دلبری کرد و مثل همیشه خیلی صبور بود و موقع تزریق واکسن فقط یه جیغ کوچولو کشید و بعدش زودی آروم شد و خندید
ماشالا خیلی خوب بود و راحت بودم ، خداروشکر هیچ مشکلی پیدا نکرد و صحیح و سلامت بازی می کرد عزیز دل مامان و بابا
مادر جون و بابا جونش میگن مهرتاش قویه و خیلی هم مهربون و خوشمزه است
مادر جون میگه وقتی میارمش خونه و تحویلت میدم مهرتاش رو ، بعدش کلی دلم برای بازی هاش و خنده هاش تنگ میشه
صبحا مادر جون کلی ذوق می کنه وقتی در رو باز می کنه و پسر مهربونم رو می بینه ، الهی فدای پسرم بشم که بی آزاره ، الهی زنده باشی مامانی
دست مادر جون و بابا جون درد نکنه ، از همینجا دستاشون رو می بوسم که همیشه به من و بابایی و شاهزاده کوچولو کمک کردن و هیچوقت مارو تنها نذاشتن
اینقدر واسه مادر جون و باباجونش ذوق می کنه وقتی می بینشون که بابا مهرداد میگه مهرتاش از این پسرای مادرجون و بابا جونی میشه ، فکر کنم بزرگتر شه بتونه حرف بزنه دیگه 3 به بعدم خونه نیاد و بگه می خوام همونجا بمونم
نمی دونم شایدم همینجور بشه آخه اینقدر بهش میرسن و باهاش بازی می کنن که وقتی میارنش خونه پیش ما کلی سرحال و سرخوشه ، از خودم هم بهتر ازش نگهداری می کنن
ایشالا خدا سایشون رو از سر ما کم نکنه
ایشالا خدا سایه همه مادر پدرهارو حفظ کنه