مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

رفتیم پیش خانم دکتر

1390/12/2 8:37
نویسنده : یه مادر عاشق
719 بازدید
اشتراک گذاری

پسر قشنگم دیروز بعد از ظهر بالاخره موفق شدیم دوربین مورد نظرمون رو بخریم تا بتونیم از پسر خوشگلمون حسابی فیلم و عکس بگیریم

 

بعد از خرید دوربین با بابایی رفتیم دکتر ، واااااااااااااااااای چقدر شلوغه اینجا ، خانم منشی گفت الان 8.5 هست فکر کنم 11 نوبتت بشه بعد کمی فکر کرد و گفت برو ساعت 9.5  10 بیا

من و بابایی هم رفتیم و کلی توی بازار چرخیدیم و ساعت 9.5 رفتیم مطب ، سرتون رو درد نیارم بالخره ساعت 11 نوبت من شد ، بابایی بنده خدا بیرون یخ زده بود از سرما

خانم دکتر سونو رو نگاه کرد و گفت خیلی خوبه سن بچه رو 3 روز بیشتر نشون داده یعنی رشدش خیلی خوب بوده

بعدشم فشار و وزن مامان رو چک کرد و گفت خوبه 2 کیلو هم اضافه کردی و شدی 61 کیلو

حالا نوبت شنیدن صدای تالاپ تولوپ قلبت بود

اینبار تا خانم دکتر گوشی رو گذاشت دیدم قلب پاکت تند تند داره میزنه

 

خانم دکتر یه آزمایش عمومی واسه مامان و یه نوار قلب واسه پسر مهربونم نوشت و گفت توی 15 روز آِنده اینارو انجام بده و مجددا 20 اسفند بیا پیشم

 

کوچولوی قشنگم  بعد از کلی فکر کدن و سبک سنیگن کردن و تحقیق بالخره تصمیم داشتم طبیعی زایمان کنم و لی خانم دکتر حرفایی زد که باعث شده مردد بشم دویاره و باید تا امشب تصمیمم رو بگیرم که تکلیف خاله حدیثت هم مشخص شه

 

آخه می دونی چیه منم دوست دارم خاله حدیث و عمو عارف و آیناز موقع زایمانم باشن

قراره عمو عارف با رئیس بیمارستان نفت هماهنگ کنه واسه زایمان ، اگه قبول کنن که اونجا سزارین بشم خیلی خوب میشه و دیگه از بلاتکلیفی درمیام.

 

خانم دکتر از وضعیتت خیلی راضی بود گلم و به مامان گفت فعلا می تونی با احتیاط بری سرکار ولی بهتره هرچه زودت راستراحتت رو شروع کنی

وااااااااااااااای مامانی دیگه چیزی نمونده پسرم که ببینمت

هنوز خونه بوی رنگ میده ، کاشکی زودتر این بو از خونه بره بیرون تا بتونم اتاقت رو آماده کنم و خودم هم کارام رو برای زایمانم انجام بدم

 

دوست دارم عزیز دلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

لیلا
6 مهر 91 22:35
ای جااااااااااااااااااانم . چه عجب !!!! میکشمت سارا . کجا بودی تا حالا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوش آمدی . خوشحالم و امیدوارم دوری از پسرت هم به زودی برات بهتر بشه و بهش عادت کنی . سخته اما امیدوارم روزهای خوبی در انتظارتون باشه بوووووس به هر دوتون


مرسی لیلای عزیزم
آره دیگه باید کم کم عادت کنم ، ایشالا بزودی خبرای خوب خوب بدی بهمون جیگرم