شناخت اعضاي بدن
پسر گلم شايد اين مطلب و بعضيا بخونن و بگن چقدر دير ياد گرفتي اين چيزارو ...
ولي من به هوش و استعداد و توانايي هات ايمان دارم ... اين بر مي گرده به تفاوتهاي بچه ها در يادگيري و نشون دادن اونچه بلدن ... تو هم كارايي بلدي كه شايد بچه هاي ديگه بلد نباشن ...
خيلي وقت بود كه باهات شناخت اعضاي بدن و كار مي كردم و تو تمايل زيادي براي يادگيري نشون نميدادي
در كل اخلاقت اينجوريه ... اكثر چيزارو خودت خودبخود و اونجور كه دوست داري ياد مي گيري و اكثر مواقع تلاش هاي من بي فايدست و يهو يه جايي غافلگيرم مي كني و ميگم نگاش كن از كجا ياد گرفته ...
حدود 1.5 ماه پيش ديدم مربيت توي دفترچه يادداشتت يه شعر نوشته و خواسته باهات تمرينش كنم
بابا بزرگ پيرم دستش و من مي گيرم
چه خوب و مهربونه چه شاد و خوش زبونه
موهاي مثل برفش بامزه كرده حرفش و ....
و شروع كردم به خوندن شعر وقتي رسيدم به دستش و من مي گيرم ديدم با دست چپت دست راستت و گرفتي و و قتي گفتم موهاي مثل برفش ديدم اشاره كردي به موهات
اينقدر ذوق كردم كه نگوووو و كلي خوشحال شدم از اينكه يادگيري در جمع رو دوست داري و توجه مي كني
مربيت هم خيلي ازت راضيه و ميگه با دو سال به بالاها دوست داري بري سر كلاس و خيلي هم قشنگ بازي مي كني و به شعرا گوش ميدي
خلاصه بعد از اون ديدم كم كم وقتي بهت ميگم كو چشمات اشاره مي كني
كو دستات اشاره مي كني
و حالا ديگه ميشناسي اعضاي بدنت و ...
وقتي بهت ميگم كو پاهات ... پات و بلند مي كني
وقتي ميگم كو بينيت ( دماغت ) با دست مي گيريش يا موش ميشي
وقتي ميگم كو دهنت دست مي كني تو دهنت
خلاصه با اين شيرين كاريات كلي دلبري كردي تهران...