مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

اولين جملات دو كلمه اي شازده كوچولو

1392/9/24 13:32
نویسنده : یه مادر عاشق
789 بازدید
اشتراک گذاری

قربون پسر قشنگم بشم كه داره روز بروز پيشرفت مي كنه

الهي مادرت هميشه شاهد موفقيتات تو همه مراحل زندگيت باشه جيگرم

خوشگل مهربونم

اولين جمله دو كلمه اي اين تيه بود كه توي پست قبلي گفتم برات

دوميش آباش دفت (آباش رفت)

و سومين و آخرين در حال حاضر آباش سرده

چي شد كه گفتي آباش دفت :

يكي از شوفاژاي بابا جون اينا مشكل داشت و از دو طرفش آب چكه مي كرد و ما هم دو تاظرف گذاشته بوديم كه زمين خيس نشه و تا ازت غافل مي شديم طبق عادت هميشت ميرفتي و شلپ شلپ دست ميكردي تو آب ظرف بزرگتر و تا مچت و مي گرفتيم يه چيزي م يگفتي كه ما متوجه نميشديم

باباجون شير يه طرف و موفق شده كاملا مهار كنه و آب اون سطل رو هم خالي كرد و واسه چكه احتمالي گذشت سرجاش و رفتيم بيرون ... چند دقيقه بعد كه برگشتيم ديديم ايستادي و نگاه سطل مي كني

بهت گفت مهرتاش دست نزنيا و تو همون جمله قبلي رو با وضوح بيشتر گفتي آباش دفت و من و باباجون كلي خنديديم و ذوق كرديم

بعد از اون هرجايي ببيني آب ريخته يا آب چكه مي كنه مي گي آباش دفت

اين ديگه شده بود سو‍ژه همه و كلي ذوق مي كردن از حالت شيريني كه دستات و به نشانه تهي  بودن نشون ميدادي و مي گفتي آباش دفت و بعد دستات و ميزدي زير بغلت

روزي هزار بار مي گفتيم مهرتاش آباش كو و تو هم مي گفتي آباش دفت و مي خنديدي

الهي قربونت برم شيرين زبون خوشمزه من

و

چي شد كه گفتي آباش سرده

روز دوشنبه آخرين روزي كه مهرشهر بوديم با بابايي و بابا جون و مادر جون رفتي امامزاده كه ماماني بره زيارت و همچنين سر مزار هرمندان و مخصوصا شاعر موردعلاقش احمد شاملو ...

تورو هم بردم و اونجا كلي عكس ازت گرفتم كه از حالا با اين شاعر داراري نام آشنا شي ... خيلي شيطوني كردي و دستات كلي كثيف شد ... برگشتيم سمت ماشين و بطري آب معدني رو از ماشين رد آوردم كه دستت و بشورم ... خوب آب كمي سرد بود و به محض اينكه آب و ريختم رو دستت گفتي آباش سرده

و من و ميگي مات و مبهوت و خوشحال شدم و گفتم الهي قربونت برم كه گرما و سرمارو هم از هم تشخيص ميدي

كلي با مادر جون اينا خنديديم و تا چند دقيقه اي اين جمله رو تكرار مي كرديم...

پسندها (1)

نظرات (0)