اولین خاطره با مزه آقا مهرتاش بلا وقتی تو شکم مامانش بود
مهرتاش نازم عزیز دلم مامانی دیشب خیلی کارای بامزه ای می کردی
دوشنبه ها برنامه مسابقه رقص خردادیان ساعت 9:30 شب شروع میشه و حدود 1 ساعتی ادامه داره ، این برنامه یکی از برنامه های مورد علاقه مامانه
دیشب برنامه انتخاب فینالست های 2011 بود و دیگه می دونی تقریبا اگثرشون خیلی خوشگل میرقصیدن و آهنگای خوشگلی هم انتخاب کرده بودن
از اول برنامه تا آخر برنامه اینقدر بالا پایین پریدی و چرخیدی و لگد زدی که نگو ، من همش دستم رو شکمم بود و قربون صدقت میرفتم و کلی کیف کرده بودم بابایی هم خیلی ذوق کرده بود و براش خیلی جالب بود و چند باری دست گذاشت و تو محکم زدی تو دستش و بابایی می گفت اهو نگاش کن چه بزن بکوبی راه انداخته
آخه نمی دونی که چه لگدهایی تو دست من و بابات میزدی عزیز دلم ، وقتی روی شکمم نگاه می کردم حرکات ماهی وارت رو بوضوح میدیدم و قند تو دلم آب میشد قشنگم
بعد از اینکه برنامه تموم شد تکونات کمتر شد ولی تا وقتی من خوابم برد هنوز داشتی لگد میزدی و می چرخیدی خلاصه مامان خوابش برد و پسر نازش هنوز داشت لگد میزد
قربون پسر نازم برم که مثل مامانش عاشق موسیقیه
من که اینجا امکاناتش رو نداشتم تو این زمینه پیشرفت کنم ولی امیدوارم اگه واقعا تو به این هنر علاقمند بودی من و بابایی بتونیم امکانات لازم رو برای پیشرفتت مهیا کنیم فدات بشم من ، موسیقیدان من .
امروز صبح دوست مامان ( مریم ) می گفت خوب محمد خردادیان شماره 2 داره بدنیا میاد
راستی میگم آخرش متوجه نشدم که جیگر مامان عاشق بزن و برقصه یا عاشق ترانه ؟ خودت بگو کدوم یکی ناقلا ؟
خلاصه دیشب با بابایی کلی خندیدم و از ورجه وورجه هات لذت بردیم
پسرم همیشه همینطور باش و من و بابایی رو حسابی خوشحال کن
راستی یه چیزی بابات دیروز تا ساعت 7 دانشگاه بود ، ساعت 7.30 رسید خونه وقتی اومد مامان رو بوسید و بعدش اومد ترو بوسید ( آخی بابایی دلش برات تنگ شده بود) ببین هنوز نیومدی اینقدر عزیزی وقتی بیای چی میشه جیگرم.
من و بابا عاشقتیم . بوووووووس.