مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

دومین خاطره بامزه مهرتاش جونم وقتی تو شکمم بود

1390/9/25 14:20
نویسنده : یه مادر عاشق
667 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامان امروز ساعت 7 که بابایی رفت سرکار از خوب پریدم ، یهو متوجه شدم که گل پسرم همزمان به پهلوی راست و چپم ضربه میزنه ، کلی کیف کردم و همش گفتم مامانی بازم بزن ، تو هم پشت سر هم مامان رو خوشحال می کردی جیگرم. الهی قربونت برم من فکر کنم یا خواب خوبی دیده بودی و خوشحالی می کردی

یا اینکه تازه از خواب بیدار شده بودی و داشتی دست و پاهات رو نرم می کردی قشنگم پسر ورزشکارم .

     

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

جغله كوچولو
26 آذر 90 12:41
جغله: سلام ... خوبين شما
تبريك ميگم وبلاگتون مطالبش خيلي خوبه ...... در ضمن باعث افتخارمه اگر منم به لينك دوستان خود اضافه كنيد...

خوشحال ميشم به وبلاگ من هم بيايد ... موفق و سلامت باشيد.



سلام عزیزم
مرسی از لطفتون ... من باید آدرس وبلاگتون رو داشته باشم تا بتونم به لینک دوستام اضافه کنم
میشه آدرس وبلاگتون رو بهم بدین منم وبلاگ شمارو ببینم ؟
ممنون گلم
ماجراجويي هاي جغله كوچولو
29 آذر 90 15:11
جغله: سلام .تبريك ميگم. وبلاگ خيلي خوبي دارين
ايشالا خانوادگي سلامت و موفق باشين .

مطالب وبلاگ من با عكسهاي خانوادگي بروز شد خوشحال ميشم تشريف بيارين
لطف ميكنيد اگرمن رو توي وبلاگتون لينك كنين
www.jegheleh.niniweblog.com



مرسی جغله جون میشه بیشتر از خودتون بگین ؟ خودتون رو معرفی کنین
دوست دارم بدونم افتخار آشنایی با چه کسی رو دارم
در ضمن وبلاگتون خیلی بامزه بود و من خیلی مشتاقم بقیه ماجرارو هم بخونم