دومین خاطره بامزه مهرتاش جونم وقتی تو شکمم بود
عشق مامان امروز ساعت 7 که بابایی رفت سرکار از خوب پریدم ، یهو متوجه شدم که گل پسرم همزمان به پهلوی راست و چپم ضربه میزنه ، کلی کیف کردم و همش گفتم مامانی بازم بزن ، تو هم پشت سر هم مامان رو خوشحال می کردی جیگرم. الهی قربونت برم من فکر کنم یا خواب خوبی دیده بودی و خوشحالی می کردی
یا اینکه تازه از خواب بیدار شده بودی و داشتی دست و پاهات رو نرم می کردی قشنگم پسر ورزشکارم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی