مهمونی آخر هفته ...روز خانواده ... دم موش شده موهاش
عزیز مادر این هفته مامان جون ، عمه فریبا وعمه مرجان و عمو مهرشاد جون اومدن پیشمون ...
آقا جونت بخاطر سرماخوردگیش نتونسته بیاد باهاشون ...
عمه فریبا جون واسه پسرم یه دست بلوز شرت خوشگلم آورده بود ... دستشون درد نکنه ...
پسر مهربونم هم کلی شیرین کاری کرد و دلبری ... کلی بهمون خوش گذشت ... مامان جون اینا که راه رفتنت و شیرین کاریای جدیدت و ندیده بودن کلی ذوق کردن و فیلم گرفتن که نشون بقیه بدن ...
ابنم یه سری عکس که اون روز ازت گرفتم
راستی نگاه کن موهات و ببین واسه اولین بار بستمشون
اینجا داری هنرنمایی می کنی و تلفنی صحبت می کنی
بعدش رفتی نشستی درست جلو عمو مهرشادت که ما مردیم از خنده ولی تا اومدم عکس بگیرم بلند شدی
اینم از مهرتاش خوشگلم در حال شونه کردن موهاش
جای بقیه خالی بود ...
مخصوصا داداشی آران مهربون ... ایشالا بزودی زن عمو جونت برنامه ریزی می کنه با عمو محمود داداشی رو میارن پیشت شایدم ما بریم آخه تولد داداشیت خیلی نزدیکه
هورا یه جشن تو راهه