سازگاری شازده کوچولو با پرستار خوبش
مامانی امروز روز دوم هست که تو در کنار پرستارت سپری می کنی
وقتی از خونه اومدم بیرون کلی استرس داشتم و نگران بودم مبادا بیدار شی و نبودن ما بهت اضطراب وارد کنه... جرات نمی کردم تماس بگیرم مبادا بیدار شی
تا ساعت 10 به زور تحمل کردم و بعد تماس گرفتم ...
پرستار مهربونت گفت پسر خوشگل مادر تا نه و رب خواب بوده بعدش بیدار شده و کلی خنده و بازی و اونموقع هم داشت بهت صبحانه میداد
خیلی خوشحال شدم که بیقراری نکردی و با شرایط جدید زودی خودت و وفق دادی ...
آفرین پسر نازنینم ... پسر صبورم ... قربون چشمای قشنگت بشم ...
راستی اینم بگم که دیشب از ساعت 3 تا 5 هی وول می خوردی و ریزه ریزه غر میزدی تو خواب و نذاشتی مامان درست بخوابه
واسه همین الان کلی خوابم میااااااااااااد ...
بی صبرانه در انتظار دیدنتم جیگرم .... بوس
خدارو شکر ....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی