ده ماهگیت مبارک پسر قشنگم
قشنگ ترین صدای زندگی تپش قلب توست
با شکوه ترین روز دنیا تولد توست پس برای
من بمان و بدان که عاشقانه دوستت دارم
تولد ده ماهگیت مبارک پسر نازنین و مهربونم
دهمین ماه زندگیت هم به سلامتی گذشت مامانی ...خدارو شکر... امیدوارم یه آینده درخشان در انتظارت باشه و ستاره اقبالت درخشان ترین باشه هستی مادر...
خدایا ازت متشکرم وایه همه کارایی که تا به حال برامون کردی ... واسه اینکه مراقب ما هستی ... مراقب پسر قشنگم هستی ... توکل می کنم به تو و ازت می خوام خودت نگهدار پسرم باشی ...
وقتی نگات می کنم دلم پر میشه از عشق ... چشمم پر میشه از اشک شوق
عشق تو ... عشق بابا مهردادت ... عشق به زندگیمون و شوق از دیدن بالندگی تو ... شوق شیرین کاریای تو که روز بروز بیشتر میشه و از دیدنشون سیر نمیشم
دلم می خواد ساعت ها تو چشات زل بزنم و نگات کنم ، دستای کوچیکت و تو دستام بگیرم و از لطافت دستات منم حس تازگی کنم ...
و قتی نگات می کنم دلم پر میشه از حسرت و چشمم پر میشه از اشک دلتنگی ... دلتنگی واسه روزهای رفته ... با خودم میگم ببین تموم شدن و دیگه بر نمی گردن ... هم خوشحالم که تو داری روز بروز بزرگتر میشی هم ناراحت میشم که ...
چرا درست قدر لحظه ها رو ندونستم
چرا به اندازه کافی حوصله به خرج ندادم و صبور نبودم
چرا نگران چیزای الکی شدم و واسه اتفاقایی که هیچ وقت رخ ندادن حرص خوردم ، به جای اینکه از همون لحظه ها لذت ببرم
چرا باید مهرتاشم و بذارم ، برم سرکار و این تایم رو هر روز از دست بدم و نتونم در کنار پسرم باشم
چرا گاهی کاسه صبرم لبریز میشه و غر غر می کنم از خستگی
چرا به اندازه کافی با مهرتاشم بازی نمی کنم
چرا اینقدر وقت کمه ... چرا دقیقه ها اینقدر با شتاب میرن ...
بگذریم می دونم این درد مشترک من و همه مامان باباهاست ... یه روزی تو هم یه مرد بزرگ میشی و صاحب یه کوچولوی مهربون ... اونزمان وقتی کوچولوت به این سن رسید مطمئنم تو هم با این حرفای من هم عقیده خواهی بود پسر نازنینم ...
ولی کاری نمیشه کرد تا بوده و هست همین بوده پس بهتره بیش از این دقایقمون و با دلتگی و حسرت پر نکنیم و سعی کنیم از وقتمون لذت ببریم ...
دوستت دارم عاشقانه ...