مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

یه خاطره بامزه از شازده کوچولو در بندر ... آبراه خونه خاله

1391/11/2 9:55
نویسنده : یه مادر عاشق
308 بازدید
اشتراک گذاری

 خونه خاله حمیده روی آبراه وسط آشپزخونه یه سنگ گذاشته بودن ... ازت غافل می شدیم می رفتی  سنگ و بر می داشتی و توی آبراه و نگاه می کردی

به محض اینکه می رفتی سمت آشپزخونه بابا جون اینا م یگفتن سارا بدو مهرتاش رفت ... تو هم تا صدای اونارو می شنیدی سرعتت رو زیاد می کردی و عین جت می رفتی سمت سنگه ... گاهی بهت نمی رسیدم اینقدر که تند می رفتی ... تا رسیده بودم سنگ و برداشته بودی ...

باید روزی چند بار دستات و می شستم ... از دست تو عزیز دل مامان

تو انیشتین کوچولوی مامانی دیگه همیشه دنبال کشف اسراری جیگر مامان ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

عمه افسانه
2 بهمن 91 22:44
سارا جون ازعکسای بندر برامون بذار


چشم عمه جون حتما ... هنوز فرصت نکردم عکسارو آماده کنم ... در اولین فرصت عکسارو میذارم


خـاله مژده
8 بهمن 91 9:08
اییییییییییییییییی جونمممممممممممممم
قربون این پسـر نازنازی بشم من
خیلی دوستتون دارم مامان ساراي مهربون


ما هم دوست داریم مژده جونم