اولین یلدات مبارک پسر قشنگم

باز شب یلدا اومد                                       بلندترین شب سال 

منتظرش می شینیم                                  از سال پیش تا امسال

همون شبی که میگن بلندتر از هر شبه                      شبای بعد یلدا کوتاه و کوتاه تره

همه ما جمع میشیم خونه مادر بزرگ               میشینیم زیر کرسی هم کوچیک و هم بزرگ

روی میزش نشسته قاچ های هندوونه                         یه کاسه بزرگتر انار دونه دونه

کشمش و پسته میده با آلو و توت خشک             نقل و نبات شیرین به هر کی میده یه مشت

آخ که شبای یلدا چه شور و حالی داره             هر کسی زود نخوابه یک شب عالی داره

یلدای همه مبارک ایشالا همیشه شاد و خوشحال باشین و بی غم

پسر قشنگم اولین یلدات مبارک باشه امیدوارم طول عمرت هم مثل شب یلدا طولانی باشه و همیشه شاد و خوشحال باشی ... خیلی خوشحالم که امسال تو در کنارمون بودی و خدارو شکر گزارم که از برکت وجود تو روز بروز زندگیمون پر رونق تر و بهتر میشه ... الهی که همیشه غنچه لبات به خنده وا شه مامانی ... خدایا ازت ممنونم که این گل به دست ما سپردی بهت قول میدم خوب ازش نگهداری کنم ... خدایا تو هم بهمون کمک کن مثل همیشه ...

پاييز ثانيه ثانيه مي گذرد، يادت نرود اين جا کسي هست که به اندازه
تمام برگ هاي رقصان پاييز برايت آرزوهاي خوب دارد.
عمرت يلدايي، دلت دريايي، روزگارت بهاري

شب یلدا همه خونه ما جمع بودن و کلی بهمون خوش گذشت و جای همه اونایی که دوست داشتیم باشن و نبودن خیلی خیلی خالی بود مخصوصا آیناز جیگرم که خیلی دوست داشتم باشه ...

تا ساعت 4 صبح بیدار بودیم و کلی گفتیم و خندیدیم و عکس گرفتیم

اینم از عکسای شب یلدا

 این از خوشامد گویی به مهمونا که مامان روی درب ورودی خونه زده بود

اینم یه نمای کلی از میز اولین یلدای گل پسرم

اینم از کتاب فالنامه حافظ هدیه مامان و بابا به پسر مهربونش در اولین شب یلداش

اینم از هندونه و انار معروف شب یلدا ... جای همه خالی هندونه عالی از آب دراومده بود

اینم از آش که مامان واسه آخر شب آماده کرده بود و خودستایی نباشه خیلی خوشمزه شده بود

و ساعت 3 بامداد سرو شد

هندونه کوچولو و بابا مهرداد

هندونه کوچولو و مامان جون و آقا جون مهربون

هندونه کوچولو و عمو محمود جون عزیز

هندونه کوچولو و عمو مهرشاد جون عزیز

اینم از هدیه های اولین یلدای هندونه کوچولو

جای همه خیلی خالی بود ... مادر جون یکمی حالش خوب نبود و متاسفانه نشد با باباجون بیان ... دایی حسام هم دعوت بود پیش دوستاش ... خاله حدیثم که دیگه راهش دور شده و نمیشد بیادش ... خیلی خیلی جای همشون خالی بود  ...

دوست داشتم خیلی های دیگه هم این شب کنارمون باشن که نبودن ... ایشالا همیشه شاد و سلامت باشن هر جا که هستن

اینم از اولین یلدای مهرتاش کوچولوی خوشمزه و خوشگل مامان و بابا

مامانی امیدوارم هر سال یه شب یلدای خوب و شاد داشته باشی نه تنها شب یلدات بلکه همه روز و شبات شاد و خوب باشه

این رو بدون که مامان و بابا خیلی خیلی عاشقتن و تمام تلاششون رو برای خوشبختی و خوشحالیت می کنن