مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

ماجرای مهرتاش و سرامیکا

1391/9/20 9:17
نویسنده : یه مادر عاشق
327 بازدید
اشتراک گذاری

یادم رفته بود بگم که قبل از اینکه خونه رو موکت کنیم ... همش چشمام بهت بود که روی سرامیکا نری ... آخه خیلی سرد بودن ... همش جوراب پات می کردم ...

ولی توِ بلا همش میرفتی رو سرامیکا می نشستی و بازی می کردی

بغلت می کردم و می بردمت روی فرش ، تا میذاشتمت دوباره تندی میرفتی یه جایی روی سرامیکا مشغول بازی میشدی ... بعضی وقتا هم خودت رو پهن می کردی و با شکم می خوابیدی روی سرامیکا خنده... نمی دونم می خواستی لج من و دربیاری یا از خنکی اونا خوشت میومدزبان ...تمام عکسایی که ازت گرفتم اون مدت این حرف من و ثابت می کنه ... با بابایی  کلی می خندیدم از دست تو خنده...

اینم یه خاطره بامزه از شازده مهرتاش و سرامیکا

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)