مبارک باشه مامانی صندلی غذات
پسر قشنگم بالاخره امروز صندلی غذات رو سفارش دادم و بابایی گفت همین حالا رسیده خونه ... مبارک
باشه گلم
ظهر که می خواستم ناهارت رو بدم با بابایی نشوندیمت روی صندلی ... کلی ذوق کردی و تق و پوق
می کوبیدی روی سینی جلوت و کلی می خندیدی و بعدش هم راحت غذات رو خوردی
البته ناگفته نماند زیاد روی صندلی نمی مونی و بعد از گذشت چند دقیقه غرغرات شروع میشه و منم باید به هر وسیله ای که شده سرگرمت کنم تا غذات رو تا آخر بخوری و بعد زودی بغلت کنم امیدوارم که کم کم بهش عادت کنی و ازش خوب استفاده کنیم جیگر مامان ...
مدتی بود همش فکر می کردم که برات بخرم یانه ... از یه طرف می گفتم خیلی خوبه عادت کنی روی صندلی بشینی و غذا بخوری و منم دیگه مجبور نمیشم دنبالت راه بیفتم و به زحمت بهت غذا بدم از طرفی می گفتم توی این خونه های آپارتمانی وسیله اضافی واقعا دست و پا گیره ... اگه یه وقت راضی نشی بشینی و مقاومت کنی اونوقت یه چیزی رو دلم می مونه و یه هزینه اضافی هم کردم ...
ولی خوب دیگه دل رو زدم به دریا چون دیدم توی کالسکه میشینی و غذا می خوری گفتم حتما به صندلی هم عادت می کنی ...ایشالا که عادت می کنی عشق مادر
اینم عکسای خوشگلت روی صندلی غذات