عکس هایی از روز اول و دوم تولد مهرتاش
مامان در اتاق عمل
مامان قبل از بی حسی موضعی
شازده کوچولو در لحظه تولد در حال بریدن بند ناف
شازده کوچولو در اولین لحظات تولد
اینجا شازده کوچولو رو آوردن نشون مامان دادن ... زیباترین لحظه زندگیم بود ...نمی تونم وصفش کنم د قالب کلمه و جمله نمی گنجه فقط همین رو بگم هر وقت این عکسارو می بینم بی اختیار گریم میگیره
اولین لحظه ای که بابا مهرداد و بقیه شازده کوچولو رو زیارت کردن ...
شازده کوچولو بعد از پوشیدن لباسش اومده پیش باباش و عزیزاش
قربون شازدم برم بر خلاف معمول ، چشماش رو باز می کرد و سرش رو می چرخوند و به همه نگاه می کرد ... واسه همه جالب بود و تا مدت ها در مورد اینکه چقدر پسم باهوشه همه صحبت می کردن ... واسه همین اولین لقبی که بهش داده شد انیشتین کوچولو بود
مامان سارا بعد از عمل در حال انتقال به بخش
شازده کوچولو داره واکسن بدو تولد رو میزنه ... الهی بمیرم بعد از لحظه تولد اولین بار بود صدای گریش رو شنیدیم کل شب رو آروم و بی صدا خوابیده بود قربونش بشم
شازده کوچولو و مامان سارا اومدن خونه
عکسایی از شازده پسرم در منزل بابا جون بعد از مرخص شدن از بیمارستان