مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

بالاخره وقت کردم سری جدید عکسای شاهزادرو بذارم

1392/4/23 14:25
نویسنده : یه مادر عاشق
728 بازدید
اشتراک گذاری

 

خوب از کجا شروع کنیم ؟!!!

از برجسازی

ببین مامان چقدر خوشگل یکی کی مکعبارو رو هم میذاری و برج می سازی

و بعد که تموم شدی دادیش به من تا برات بازش کنم

الهی قربون اون شکلت بشم من که وقتی میدادیش به من اینجوری میشدی می گفتی بیا بیا البته با لهجه خاص خودت بِ بِ

اینم یه روز دیگه که با خرسی برج می ساختی

عکسا بعدی مربوط به  قفل و کلید بازیه

اینم از بازی با لباسا و رخت و پاش کردنشون

اینم از ریختن کتابا از تو کتابخونه که شده بود کار هر روزت اونم روزی چند بار تا اینکه مامانی مجبور شد همه کتابارو جمع کنه

بعد از اینکه همه رو می ریختی بعد می خواستی بذاریشون سرجاش قربون اون دستات بشم من

ولی چه قایده سه تا میذاشتی دوتارو مینداختی پایین دوباره نیشخند

و بعد از اون می رسیم به آب بازی تو حیاط خونه

چند هفته پیش که هنوز مادرجون اینا نیومده بودن یه روز پنج شنبه صبح بعد از اینکه صبحانه خوردی رفتیم تو حیاط پیاده روی و آب بازی

دورت بگردم با این اداهای خوشمزه خوشمزت

وای موش آب کشیده من شدی اینجا

قشنگ مادر بعد از اینکه کلی آب بازی کردی و توی آبا چلپ چلپ کردی رفتیم خونه و خوابیدی

اینا هم عکسات درحال توپ بازی تو خونه و بازی و خنده با بابایی

نگاه کن چجوری داری واسم ادا در میاری

آخه الان من حق ندارد درسته قورتت بدم هان؟!!!! خداییش خودت بگو

دوستت دارم بخدا عاشقتم

جونمی با این عکسات قربون اون نگاهت و این خنده های خوشگلت

خوب حالا نوبته عکسای خوشگل مامان بعد از حمام

ای جونم مامان چقدر تو کار می کنی آخه تازه از سرکار اومدی خسته و کوفته بازم باید جواب ارباب رجوع بدی تو ؟ ناقلا داری با ک حرف میزنی؟ متفکرنیشخندبغل

چی می گی تو ؟!!!!! برو رد کارت !!!

وای مامانی داری با کی حرف میزنی ؟!!!! این حرفا بده عشقم لبخند

عاشق این عکستم مثل عروسک مانکنای تبلیغاتی شدی مامانیماچ

قربون اون مرمر سینت بشه مادر

وای جونم دنبال چی می گردی مادر؟!!!!

مامانی خیلی خاطرخواهته

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

راحله
23 تیر 92 17:33
میدونی من عاشق کدوم عکسش شدم؟؟؟؟
همونکه حوله لباسی پوشیده و پشتت به دوربینه خییییییلی باحاله خییییییییییلی

اصن قضیه دشوار شد معلوم نیست شغل گل پسر در آینده چه خواهد شد؟؟؟
یک دانشمند کتاب خون؟؟؟
یک برج ساز موفق؟؟؟؟
یک مانکن خوش تیپ؟؟؟
فوتبالیست؟؟؟؟
آب بازیست؟؟؟؟( بر وزن فوتبالیست بخون)
کمد بهم ریز؟؟؟؟
یا شایدم رئیس جمهوری با کلید تدبیر و امید
هر چی خواهد شد میدونم بسیار بسیار موفق خواهد بود


وای خوشم اومد از سلیقت منم بخاطر همین عکس و گذاشتم تو وبش آخه واسه خودم هم خیلی بامزه و جذابه ...مرسی از نظر لطفت

والا راحله جون این پسرای ما همه فن حریفن
مهرتاش و هوراد همه فن حریف
ما که حریفشون نیستیم ...
بله اینجوریه ... ها ها
zanamo ziba
24 تیر 92 12:44
عزیزم خیلی عکسا قشنگ بودن با آران عکسارو نگاه کردیم کلی لذت بردیم آران راجب همه عکسا نظر داد حالا نظرات آران چندتا عکس اول مامان پسر عموم خشگله ها عکسایی که داره برج می سازه کاش مهرتاش اسباب بازیاشو خراب نکنه که منم باهاشون بازی کنکم کاش منم اونجا بودم عکسایی که داره کتابارو بهم می ریزه عجب شیطونی شده این مهرتاش عکسای با لباس رنگین کمانیش چقدر باحاله لباسش عکسای با حولش مامان مهرتاش داره به من زنگ می زنه مگه نه خلاصه اینم صحبتهای آران در حین نگاه کردن عکسا دوستون داریم و دلمون حسابی براتون تنگ شده


مرسی زیبا جوووووووووونم
وااااااااااااااااای الهی قربونش بشم من
کلی ذوق کردم نظراتشو که خوندم
بهش بگو زن عمو گفته خوشگل چشم قشنگم هر وقت اومدی با مهرتاش با هم برج می سازین ... مهرتاش خداروشکر اسباب بازیهاش و تا حالا خراب نکرده که هر وقت اومدی با هم بازی کنین ...
اونجا هم داره بهت زنگ میزنه تا بگه داداشی بیا پیشمووووووووووووووون ...با هم بازی کنیم

وااااااای خیلی نظراتش جال بود برام ماشالا به پسر باهوش زرنگم آران جونم ... بووووووووووس بووووووووووس