اولین حمام مردونه شازده کوچولو
دیلوز خلی خلی بهم خوس گذست آخه واسه بال ابل با بابا ملدادم لفتم اموم ... بابایی کلی باهام بازی تد و بعدسم یه حموم گلم کدیم و حسابی سرحال سدیم ... آخلای امومم دیده تابم دلفته بود و دلم می خواست همونجا زیل آب گلم واسه خودم یه تاب توپی بلم ولی خوب نمیسد چون ممکن بود سلما بخولرم واسه همین مامان سالا زودی من لو توی حوله قائم کد و دوید توی اتاق ... واسه اولین بال با باد سسوار موهام لو خسک کردم ...
وای سه صدایی میده ... اول از صداس کلی تسیدم ولی بعدس از بادس که هی زلفام لو اینول و اونول می کد خوسم اومد و خودمم هم هی دست میکسیدم تو موهام ... البته خلی هم خوسم نیومده بود ... آخه دیده خیلی بادس سدید بود ...
مامان سالا گفته ادهسد واسم یه سسوار ظلیف و بسگونه میخله از اون خوسلا که آیناز جونم داله
اینم عسکای من توی اموم
وای سه حالی میده
بابایی نتن آب میله تو سسام
اینا هم عسکای من و بابا ملدادم بعد از یه اموم گلم و حسابی
بابایی خلی دوست دالم ... ملسی واسه زمتایی که بلا من میکسی
مامان سارا: این دو تا عشقای من هستن ... خدایا هیچ وقت اونارو ازم دور نکن ... مرسی خدا جونم