عکسای بامزه شاهزاده قشنگ مادر و پدر
جوجه من در حال خوردن هلو و لوس کردن خودت بودی
شاهزادم تازگیا که دوباره عادت کردی به صندلی غذات
وای جونم با این لم دادنت و خندیدنت و اخم کردنت و ....
اینجا هم خودت کلاهت و گذاشته بودی رو سرت و کلی ذوق زده بودی
اینجام که روسری مامانی و برداشته بودی و تلاش می کردی سرت کنی کلی خندیدیم با باباییت
بعدشم رفتی جلو آیینه خودت و نگاه کردی و خوشت اومدی و خودت و بوسیدی
این لباس و تازه برات خریدم پوشیدی که بریم خونه بابا جون در حین پوشیدنش هی به خودت نگاه می کردی نه اینکه بهت می گفتم خوشگل و خوشتیپ شدی خوشت اومده بود ...
بعدش دویدی رفتی جلو آیینه و خودت و نگاه کردی و کلی ذوق کردی از تیپ خودت
وای که چقد رکلاه بهت میاد مخصوصا حالا که موهات بلند شده و پایینش فر شده با کلاه خیلی خوشگل تر میشی
رفته بودیم خونه بابا جون و تو صندل مادر جون و پوشیدی و کل خونه رو باهاش گشتی
الهی فدات شم که دیگه وسایلا بزگا اینقدر برات جذاب شده و می خوای ادای بزرگارو در بیاری
ماشالا هزار ماشالا
وااااااااااای بوی بهشت میدی تو پسرم دوستت دارم من !!!!!!!!!!!!