گلایه های مادر به پسرش
پسر قشنگم مدتیه خیلی بدغذا شدی اوایل بازم بهتر بودی الان دو سه روزه که خیلی بدتر از قبل شدی و با کلی دنگ و فنگ دو سه قاشق غذا می خوری و همش می خوای با خوردن شیر خودت و سیر کنی
منم هر چی تلاش می کنم کمتر بهت شیر بدم تا غذا بخوری می بینم فایده نداره بازم غذا نمی خوری
قربونت برم آخه اینجوری ضعیف میشی که ...
نمی دونم چرا غذا رو دوست نداری انواع غذارو درست می کنم چاشنی هاش و تغییر میدم ولی بازم راضی نمیشی دیگه موندم چکار کنم با این بی اشتهایی و بدغذاییت
از طرفیم خیلی بهانه گیر شدی ، گاهی کلافم می کنی و می خوام جیغ بکشم از دستت ...
همش غر میزنی می خوای همه چیز و برداری ... خیلی خیلی کنجکاو شدی و از دستت یه لحظه نمی تونم واسه خودم باشم ...
اگه چیزی بخوای و بهت ندم کلی غر میزنی و گریه می کنی و گاهیم جیغ میکشی...
من و بابایی از وقتی از سر کار میایم با تو درگیریم تا وقتی بخوایم بخوابیم
واقعا گاهی اوقات از همه چی خسته میشم و دلم یه آرامش می خواد ...
از اینکه نمی دونم چطور باید باهات رفتار کنم و چطور باید آرومت کنم عصبانی میشم ...
از اینکه گاهی خونم به جوش میاد از خودم ناراحت میشم ...
گاهی اینقدر بی دلیل غز میزنی که دیگه از کوره در میرم و باهات دعوا می کنم و بهت مبگم خوب چیه چی می خوای چرا با اسباب بازیهات بازی نمی کنی ...
ولی تو انگار که نه انگار بازم به غر زدنات ادامه میدی و هر چی بهت میدم پرت می کنی ...
کاشکی می دونستم دلیل این رفتارات چیه ؟!!!
حتی بدخواب هم شدی در هفته چند بار پیش میاد تا صبح مرتب بیدار میشی و گریه می کنی و یه ساعتی طول میکشه تا بخوابی هی می خوابونمت هنوز 5 دقیقه نشده بیدار میشی ...
حتی واسه خاله پریسا هم عجیبه که تو اینجوری رفتار می کنی ...
اگه دارم آشپزی می کنم می خوای بغلت کنم و نگاه کنی
اگه دارم ظرف می شورم همش پایین پام آویزون میشی و گریه رو سر میدی که بغلت کنم
اگه دارم فیلم می بینم هی غر میزنی ، کانال و عوض می کنی ، گریه می کنی و ...
اگه می خوام برم دستشویی پشت سرم گریه می کنی و می خوای بیای تو روشویی ...
اگه می خوام لباس بندازم تو لباسشویی باید به دکمه هاش دست بزنی تا آروم بگیری ...
اگه بخوام بخوابم هی میای پتو رو از روسرم میکشی و موهام و میکشی یا دست می کشی تو صورتم یعنی بیدار شو ...
و خیلی اگر های دیگه ...
موندم چکار کنم ...
فقط از خدا می خوام بهم صبر بده و تحملم و بیشتر کنه ...
آخه مامانی یکمی هم به فکر من باش ... لطفا
اینارو نگفتم فکر کنی باهات قهرم و دیگه دوستت ندارما ... ابدا
می دونی که مامان همیشه عاشقته و دوستت داره
اینارو گفتم که بعدها که ایشالا بزرگ شدی و پدر شدی و ایشالا صاحب یه نی نی ناز مثل خودت شدی
اگه به این روزا رسیدی بدونی اینا همش طبیعیه و همه بچه ها همینطورن و این ما بزرگا هستیم که باید با درایت و زیرکی به کوچولوهامون کمک کنیم تا به بهترین نحو این دوران رو از سر بگذرونن ...
زندگیمی تو ...