مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

مهرتاش و درسا جون خوشگل

1392/3/26 11:41
نویسنده : یه مادر عاشق
372 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسرم ...

دو هفته پیش با بابا مهرداد 3 تایی  رفتیم پارک

اونجا توی پارک یه دختر خانم خیلی خیلی خوشگل بود که واقعا زیباییش من و شیفتش کرده بود و

تموم توجه من به اون بود ...

یه لباس خوشگلم پوشیده بود با یه کلاه شیک ... حدود کلاس اول دوم دبستان به نظر میومد یا شایدم بزرگتر

کلی دختر بچه دیگه هم بود که همگی با همدیگه بازی می کردن

شما هم که طبق معمول واسه خودت داشتی قدم میزدی و از اینور به اونور میرفتی و هر از گاهی پوست خوراکیا که روی زمین بود بهت چشمک میزد و گولت میزدن ... ولی تا می خواستی برشون داری من و بابایی با یه حرکت تاکتیکی مانعت می شدیم ...

یه خانمی هم اونجا بود با پسرش همونی که دوچرخه پسرش برات خیلی جذابه و وقتی می بینیش همش میری سمتش ... مامان مهراد و مهرساد

جونم برات بگه که مامان ترو برد تا سوار سرسره کنه که یهو همون دخمل نانازی گفت خاله پسرتون خیلی خوشگله

وای که دیگه من غش کردم بهش گفتم عزیز دلم تو هم خیلی خوشگل و ناز و خوشتیپی ... اسمت چیه و گفت اسمم درساست

به به چه اسم قشنگی داری خاله ... می تونی مهرتاش و از اون سرسره تونلی ببری عزیزم ؟

و اونم گفت چشم خاله می تونم و کلی با همدیگه بازی کردین

بعد من و تو با همدیگه رفتیم پیش اون خانمی که قبلا گفتم ... البته تو رفتی سراغ دوچرخه پسراش و منم اومدم اونجا و مشغول حرف زدن با اون شدم و فهمیدم اسم پسراش مهراد و مهرساد

خیلی جالب بود که اسماتون به همدیگه شباهت داشت

 تو هم که همش دنبال دوچرخه مهراد و مهرساد بودی ...

داشتیم با مامان مهراد حرف میزدیم که درسا اومد پیشمون  ...

ایستاده بود و حرف نمیزد و همش به تو که تو بغل من بودی نگاه می کرد

... بهش لبخند زدم و گفتم درسا جون خاله دوست داری با مهرتاش بازی کنی؟

... برق شادی رو تو چشاش دیدم ... گفت آره خاله میشه ؟

من ... آره خاله چرا نشه ، مهرتاش مامان برو پیش درسا ، درسا جون مواظبش هستی دیگه آره ؟

درسا جون ... آره خاله حتما

و رفتین با همدیگه بازی ...

منم مشعول صحبت با مامان مهراد شدم ...

 بابایی هم رفته بود سوپرمارکت خرید کنه ...

کمی بعد بابایی اومد و گفت بریم خونه؟

منم گفتم آره

درسا جون هم ترو آورد پیشمون بوسیدت و گفت خاله خیلی نازه ...

و منم بوسیدمش و خداحافظی کردیم و برگشتیم خونه ...

خیلی دوست دارم دوباره ببینمش ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)