قرقره کردن آب . قهر کردنت . غذا بسه . سرفه دارم. من زیر میزم . یه پا دو پا . من میندازم تو بردار

کارای بامزه ای که جدیدا یاد گرفتی ...

یکیش قرقره کردن مایعاته

وقتی بهت آب یا آب میوه میدم ... اولش خوب می خوری بعد که دیگه عطشت رفع شد و دیگه میلت نمی کشید شروع می کنی به قرقره کردنشون تو گلوت و کلی می خندی ... بعدشم یهو همشون و میریزی بیرون

اینقدر بامزه اینکارو انجام میدی که نگو ... هنوز موفق نشدم یه فیلم قشنگ از این کارت بگیرم ولی حتما اینکارو می کنم تا خودتم بعدا از دیدنش لذت ببری

یکی دیگه از بامزگیات قهر کردنته

چهارشنبه 11 بهمن 91  از سرکار اومدم خونه مادر جون ... خاله پریسا هم اونجا بود ... وقتی رسیدم تو کیان دوتایی اومدین سمت من ... منم کلی ذوق کردم ولی چون دستا و صورتم آلوده بود بغلتون نکردم ... تو هم باهام قهر کردی ...

دمر خوابیدی رو زمین و یهو بغض کردی و لنجت آویزون شد و زدی زیر گریه ... هر چی صدات کردم نگام نکردی ...

کلی خندیدیم به این کارت

دیشب هم دنبال بابایی نق نق می کردی که بغلت کنه ولی بابا بغلت نکرد تو هم باهاش قهر کردی ...  دراز کشیدی رو زمین ... بعدش بلند شدی و پشتت و کردی به بابایی و شروع کردی به بازی با خرگوشکت و هر چی بابایی گفت بیا بغلم محلش نذاشتی ... بازم من و بابایی خندیدیم

سومین کار بامزه ات وقتیه که سیر میشی

وقتی گرسنه میشی تا غذات و می بینی تو دستمون دیگه مهلت نمی دی و هی می گی مِ مِ بَ بَ یعنی به به ...

بعد که داری غذا می خوری اگه خیلی به دلت بچسبه می خوری و میگی مممممم مممممم  و ملچ مولوچ رای میندازی و حرف میزنی ...

تازگیا یاد گرفتی وقتی سیر میشی روتو برمی گردونی و چشمات و می بندی و اگه یه لقمه اضافه تو دهنت بذارم با زبونت هلش میدی بیرون از تو دهنت و بعد با دستت از رو زبونت برشون میداری

الهی قربونت بشه مادر ... جیگر طلای من ...

چهارمین کار با مزه ات سرفه هاته ...

وقتی سرفه می کنی و تموم میشی بازم ادامه میدی و زور زوری سرفه می کنی ... فکر کنم خوشت میاد که ما بهت میگیم آخی آخی چی شده  ای ناقلا .... البته ناگفته نماند این سرفه ها رو از وقتی خیلی نی نی بودی شاید 1 ماهه یا 2 ماهه که بودی انجام میدادی

پنجمین کار خوشمزه ات اینه که تازگیا یاد گرفتی میای سمت میز ناهارخوری:

مامان همه راهارو به سمت ناهارخوری بسته و وسایل تزئینی و میز عسلی ها و ... رو هم گذاشته اونجا که هم تو آسیب نبینی هم اونا خراب نشن

چند روز پیش داشتم با لپ تاپ کار می کردم که یهو دیدم از زیر میز یه صدایی اومد نگاه کردم دیدم جیگر مامان اومده زیر میز ... کلی تعجب کردم و خندم گرفت ... به بابات گفتم این کی اومد اینجا ؟!!!!

بابایی هم متوجه نشده بود اینقدر بی سر و صدا اومده بودی که هیچکدوم نفهمیده بودیم

می دونی چطوری میای؟ به زور و زحمت از کنار صندلی غذات رد میشی و چهار دست و پا آروم میای اونور و شروع یم کنی به خرابکاری

دیروزم باز مشغول کار بودم که یهو دیدم صدات نمیاد به بابات گفتم مهرتاش کو ... وقتی از جا بلند شدم دیدم دوباره اومدی اون دور و بر و داری دستمال کاغذیا رو یکی یکی از جاشون در میاری ...

ای پسر بلا ... خیلی شیطون و خوشمزه شدی باهوشک مامان

بامزگی بعدیتم بازی معروفه یه پا دوپا ست

وقتی بابا مهرداد میگه یه پا دو پا یه پا دو پا کلی ذوق می کنی و با سر شیرجه میزنی سمت انگشتش و انگشتش و گاز میگیری

گاهیم سرجات میشینی و تا دستش اومد نزدیکت تندی اون و گاز میگیری

اینم از عکسای قشنگت در حال بازی با بابا مهرداد جون

آها یادم نره اینم بگم ... این و از وقتی رفتیم سفر یاد گرفتی اولین بار 10 بهمن 91 توی پرواز اینکارو انجام دادی

خانم مهماندار یه بازی بهت داد و تو اون و هی مینداختی رو زمین و به من اشاره می کردی برش دارم ... حدود 10 ، 15 بار اینکارو کردی ... من دیگه خسته شدم و با یه چیز دیگه سرگرمت کردم...

همیشه در حال غذا خوردن هم همینکارو می کنی یه چیزی میدم بهت باهاش سرگرم شی و غذا بخوری ... تو هم هی اون و میندازی و اشاره می کنی یعنی برش دار بدش بهم 

دیشبم تقویم من و برداشته بودی و همین بازی و می کردی ... محل نمیذاشتم جیغ میزدی ... منم کلی خوابم میومد و التماس می کردم که بخوابی و تو وروجک می خواستی بازی کنی ...

اینم از عکسات درحال بازی با تقویم

دارم تقویم و برای بار دهم میدم دستت

دوباره میندازیش

محل نمیذارم و داری غر میزنی

بازی دوباره شروع میشه و می خوام تقویم و بدم بهت و تو اینجا مننتظر شکارتی

الهی قربونت بشم مامانی ... عاشقتم

روز بروز خوشمزه تر میشی و با خنده های قشنگت عاشق ترم می کنی ...