شازده كوچولو بد اخلاق مي شود

شازده پسرم دو هفته پيش كه رفته بوديم اهواز  تو بازار من و بابايي رو كلي اذيت كردي و آبرومون و جلو فروشنده هاي مغازه سياه و سفيد بردي ( مغازه لباس بچه تو زيتون )  همه مي گفتن واااااااااااااااااااااي اين چقدر شيطونه تو خونه هم همينجوره

يا جيغ ميزدي يا خودت و مينداختي زمين و غش مي كردي از خنده ... نميذاشتي لباسارو تنت كنيم ... خلاصه تركونده بودي

البته اينم بگم تو عاشق گردشي ... وقتي ميري از خونه بيرون اصلا اذيت نمي كني ولي خوب گاهيم پيش مياد كه دلت مي خواد اينور و اونور بري و واسه خودت دست به اين چيز و اون چيز بزني و حس كنجكاويت گل مي كنه و ما هم كه كار داريم و وقتمون كم مجبور ميشيم جلوت و بگيريم و اينجوري ميشه كه ... ميشي شازده بداخلاق قربونت برم

پنج شنبه 16 آبان،  بعد از ظهر مجددا با خاله پريسا اينا رفتيم اهواز ( خاله پريسا مي خواست واسه داداشي خريد كنه ) با همديگه رفتيم همون مغازه سياه و سفيد ... آروم بودي خوشبختانه و چيزي نمي گفتي ... يهو يكي از آقايون فروشنده بهمون گفت ببخشيد شما دو تا بچه دارين ؟

ما با تعجب گفتيم نه همين يكي و داريم ... و بعد با لبخند : آها موهاش و كوتاه كرديم

بعد آقاهه گفت نه واسه موهاش نمي گم آخه اون بچه خيلي شيطون بود مغازه رو بهم ريخته بود

و من و بابايي مرديم از خنده و گفتيم نه همين آقا مهرتاش بود ...

در همين حين يهوووووووووووووووووو شروع كردي به شيطوني

منم با خنده به آقاهه گفتم چشمش زديناااااااااااااا اونم خنديد و گفت نه بخدا چشمم شور نيست ولي واقعا جالبه اصلا انگار اين يكي ديگه است

خلاصه بعد از اين صحبتا دوباره شروع كردي به ورجه وورجه كردن و شيطوني و هي مي خواستي بري بيرون و بياي داخل و هر جا مي خواي بري

يعني واقعا وقتي مي ري بيرون عين اين زنداني ها كه تازه آزاد شدن ميشي عشق مادر الهي هميشه آزاد و رها باشي زندگيم

خداروشكر پاساژ رضا از اين ماشيناي متحرك داشت و اونجا كلي بهت خوش گذشت تو ماشين ، ولي هر بار مي خواستيم لباسي چيزي برات پرو كنيم داغونمون مي كردي طوري كه همه با تعجب نگات مي كردن ...

منم كه حساس تا يه چيزي تو تنت نبينم دست و دلم به خريدش نميره ... خوب چكار كنم اين عادت و از بچگي واسه خودم هم دارم ...

اما كم كم داريم به ايت نتيجه ميرسيم بدون پرو برات لباس بخريم كه تو هم اذيت نشي ...

خوب مگه چيه دلت نمي خواد لباس پرو كني ...

اينم بگمااااااااا وقتي تنت مي كنيم ديگه دوست نداري درشون بياري و هي نگاشون مي كني ...