سرويس مهد شازده پسر و عكسالعمل مهرتاش وقتي مامان ميره دنبالش

جيگرم راننده سرويس ماماني وقتي فهميد ميري مهد و برگشتن با آژانس ميريم خونه لطف كرد و واسه اينكه از ساعت 3 تا 4.30 كه سرويس بعديشه كاري نداره گفت كه مامان و مياره مهد و بعدش هم ميرسونمون خونه و البته يكي از دوستاي مامان هم كه دخترش دريا خانم هم مهدي تو هست باهامون همراهه

روز دوشنبه گذشته كه اولين بار مامان باسرويس اومد دم مهد همه تعجب كرده بودن از مربيا و بچه ها همه خصوصا بچه ها كه همه اومده بودن دم در و دوست داشتن سوار شن

آخه از اين vip‌ بزرگاست

اومدم شيرخوارگاه دنبالت و تا اومديم از مهد بيرون و چشمت افتاد به سرويس گفتي وووووووووووووووو

وووووووووووووو   و كلي ذوقش و كردي ، هي حرف ميزدي يعني بريم سوار شيم ، وقتي سوار شديم شروع كردي به اشاره كردن به اين چيز و اون چيز و حرف زدن ،  كلي هممون خنديديم و من حسابي ذوق كرده بودم از خوشحالي تو

روزاي اول كه ميومدم دنبالت تا صدام و  مي شنيدي و من و ميديدي اگه چيزي دستت بود از اسباب بازي يا خوراكي پرتش مي كردي و با كلي اخم و غرو لند ميرفتي سمت در ... نمي دونم منظورت چي بود ولي هر چي بود من اينطورس تفسيرش مي كردم ، يعني چي من و ميذاري اينجا كجا ميري چرا اينقدر دير مياي دنبالم يالا بريم خونه

و  حالا ديگه وقتي ميام دنبالت تندي اشاره مي كني به كمد ساك ها و دقيقا به ساك خودت يعتي ساكم و بردار تا بريم خونه واي خداي من چقدر تو خوشمزه اي آخه ....

ديروز واسه اولين بار به محض اينكه اومدم دنبالت از بغل خاله نصرت دويدي سمتم و ديگه غر نزدي فقط اشاره كردي به ساكت

و بعدش هم كه طبق معمول هر روز واسه سرويست ذوق كردي و توي سرويس كلي كيف كردي و جيغ كشيدي ...