آخه اين چه كاريه خودت بگو من بايد با تو چكاركنم هان؟!!!!!
شازده پسر خوشگلم ، خورشيد آسمونم
اين و هم من و بابايي مي دونيم هم تو مي دوني اصلا همه مي دونن كه تو عاااااااااااااااااااشق آب بازي هستي به حدي كه واسه آب بازي گوله گوله اشك مي ريزي
هر بار بخوام پوشاكت و عوض كنم خيس عرق ميشم خصوصا وقتي بزرگ باشه ... يا شلنگ آب و مي گيري يا شير آب و باز و بسته مي كني ... يا خودت و خيس مي كني ... خلاصه كلي هم غر ميزني و غر ميزنم تا شستشوت تموم شه و گاهي ميذارم يكمي آب بازي كني و بعدش هم به زور و با گريه مي برمت بيرون
اون هفته پنج شنبه كه اينقدر گريه كردي مجبور شدم لختت كنم و بفرستمت تو حموم آب بازي ... خلاصه كلي بهت خوش گذشت ... كاسه و رنگ انگشتي هم برات آوردم و اون تو واسه خودت آب رنگي درست كردي و حسابي بهت خوش گذشت حدود 45 دقيقه بازي كردي و بعدش حموم كردي و بازم با گريه و جيغ و داد از حموم اومدي بيرون ...
به همه ميگم بچم خارجيه وقتي دستشويي بزرگ داره بايد بعدش بره حموم ...
آره جونم داشتن يه پسر تميز و مرتب كه عاشق آب باشه اين مزايا هم داره ديگه
خوب اينارو گفتم كه برسيم به اينجا
ديروز خونه مادر جون اينا بوديم و تو هم كارخرابي كردي و بردمت دستشويي شستمت و به زور اومديم بيرون و تو هم خونه رو گذاشتي رو سرت ...
داشتيم با مادر جون صحبت مي كرديم كه وقتي من نيستم اصلا از اينكارا نمي كني و گريه نمي كني كه يهو ديديم رفتي و صدات در نمياد
تندي اومدم دنبالت ببينم يه وقت خرابكاري نكني ... رسيدم دم در حموم و ديدم تو ايستادي كنار توالت فرنگي و زل زدي به اون تو ... تا چشمت به من افتاد دستت و كردي اون تو و حالا هي هم بزن و هم بزن
واااااااااااااي خداي من مردم و زنده شدم تا اين صحنه رو ديدم نمي دونستم بخندم داد بزنم گريه كنم
خلاصه تندي پريدم بغلت كردم و دستات و تا آرنج با صابون دو سه بار شستم ... خداروشكر كه توالت فرنگي به لطف مادرجون تميزت هميشه پاكه پاكه
خلاصه كلي با بابا جون و مادر جون خنديديم و فهميدم اين بار دوم يا سومت بوده و چندباري هم بابا جون مچت و گرفته ...
آخه من به تو چي بگم ... نه خدايي خودت بگو ... اينم كاره ؟!!!!
ماماني خواهش مي كنم ديگه اينكارو نكن ...
الهي قربونت برم كه عاشق آبي و هر جا آب مي بيني قند تو دلت آب ميشه ...
دوستت دارم ....