مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

آخه اين چه كاريه خودت بگو من بايد با تو چكاركنم هان؟!!!!!

1392/7/7 11:09
نویسنده : یه مادر عاشق
714 بازدید
اشتراک گذاری

شازده پسر خوشگلم ، خورشيد آسمونم

اين و هم من و بابايي مي دونيم هم تو مي دوني اصلا همه مي دونن كه تو عاااااااااااااااااااشق آب بازي هستي به حدي كه واسه آب بازي گوله گوله اشك مي ريزي

هر بار بخوام پوشاكت و عوض كنم خيس عرق ميشم خصوصا وقتي بزرگ باشه ... يا شلنگ آب و مي گيري يا شير آب و باز و بسته مي كني ... يا خودت و خيس مي كني ... خلاصه كلي هم غر ميزني و غر ميزنم تا شستشوت تموم شه و گاهي ميذارم يكمي آب بازي كني و بعدش هم به زور و با گريه مي برمت بيرون

اون هفته پنج شنبه كه اينقدر گريه كردي مجبور شدم لختت كنم و بفرستمت تو حموم آب بازي ... خلاصه كلي بهت خوش گذشت ... كاسه و رنگ انگشتي هم برات آوردم و اون تو واسه خودت آب رنگي درست كردي و حسابي بهت خوش گذشت حدود 45 دقيقه بازي كردي و بعدش حموم كردي و بازم با گريه و جيغ و داد از حموم اومدي بيرون ...

به همه ميگم بچم خارجيه وقتي دستشويي بزرگ داره بايد بعدش بره حموم ...نیشخند

آره جونم داشتن يه پسر تميز و مرتب كه عاشق آب باشه اين مزايا هم داره ديگه سبز

خوب اينارو گفتم كه برسيم به اينجا

ديروز خونه مادر جون اينا بوديم و تو هم كارخرابي كردي و بردمت دستشويي شستمت و به زور اومديم بيرون و تو هم خونه رو گذاشتي رو سرت ...

داشتيم با مادر جون صحبت مي كرديم كه وقتي من نيستم اصلا از اينكارا نمي كني و گريه نمي كني كه يهو ديديم رفتي و صدات در نمياد

تندي اومدم دنبالت ببينم يه وقت خرابكاري نكني ... رسيدم دم در حموم و ديدم تو ايستادي كنار توالت فرنگي و زل زدي به اون تو ... تا چشمت به من افتاد دستت و كردي اون تو و حالا هي هم بزن و هم بزن

واااااااااااااي خداي من مردم و زنده شدم تا اين صحنه رو ديدم نمي دونستم بخندم داد بزنم گريه كنم

خلاصه تندي پريدم بغلت كردم و دستات و تا آرنج با صابون دو سه بار شستم  ... خداروشكر كه توالت فرنگي به لطف مادرجون تميزت هميشه پاكه پاكه

خلاصه كلي با بابا جون و مادر جون خنديديم و فهميدم اين بار دوم يا سومت بوده و چندباري هم بابا جون مچت و گرفته ...

آخه من به تو چي بگم ... نه خدايي خودت بگو ... اينم كاره ؟!!!!

ماماني خواهش مي كنم ديگه اينكارو نكن ...

الهي قربونت برم كه عاشق آبي و هر جا آب مي بيني قند تو دلت آب ميشه ...

دوستت دارم ....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

خاله مژده
8 مهر 92 10:10
الهي قربونت بشم آخه اين چه كاري بود كه كردي شازده كوچولو .... آجي جوونم شانس آوردي خاله فاطي هميشه تميز و مرتبه و گرنه .... خيلي بايد مواظبش باشي . مهرتاش بلا هاهاها ...
یگی
12 مهر 92 0:54
ای جونم خدا براتون نگهش داره پسملی جون رو وب قشنگی داری دوس داشتی به وب ایلیا هم سر بزن عزیزم
راحله
12 مهر 92 10:10
سلام سارا جوووووووووونم خوبی؟ آخیییییییییی عزیزم بچه تمیز هم دردسره هاااااا هورادی هم عاشق آبه رفته بودیم بغل رودخونه میخواست شیرجه بزنه تو آب!!!! سارا جونم شرمنده دیر بهت سر زدم یه پست جدید میذارم برو بخون هم مهمون داشتم هم اینکه وقتی مهمونام رفتن منم رفتم تهران واسه همین نشد که سر بزنم بهت دلم واسه خودت و گل پسرتم تنگ شده بود
مامانی درسا
19 مهر 92 2:18
ای وای این چه کاریه پسری ...... آخه هر آبی که برای بازی نیست عزیزم ..... مامانی میدونم چی کشیدی توی اون وضعیت ...... عزیزمی .... پسرم
راحله
27 مهر 92 18:07
سلام عزیز دلم خیلی وقته نیستی نگرانت شدم....بیا خبری از خودت بده
مامانی گیلدا
28 مهر 92 7:50
سلام سارا گلی.کجایی ؟نگرانت شدم.به محل کارت زنگ زدم گفتن مرخصیه.مهرتاش گلی رو ببوس عزیزم.امیدوارم سلامت باشین
لیلا
1 آبان 92 13:14
سلاااااااام سارا جونم خوبی ؟؟؟؟ مهرتاش خاله چطوره ؟؟؟؟ عزیزم الهی زنده باشهه . ماشالله دیگه بزرگ شده اره ؟؟؟ عکس نمیزاریاااااااا . آخی انگار همین دیروز بود که گفتی خیلی کوچولوئه و شبا گریه و من از بزرگ شدن عسل میگفتم و میخندیدیم ، حالا مهرتاش به اونجا رسیده و تو داری لذتش رو میبری . الهی که زنده باشه و خیرش رو ببینید
راحله
6 آبان 92 5:51
سارا جووونم کجایی؟؟؟ نیستی چرا/؟؟