مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

ديگه اينكارت دعوا داشتااااااااااااااااا

1392/6/16 13:11
نویسنده : یه مادر عاشق
369 بازدید
اشتراک گذاری

شازده شيطون من ديروز صبح كه از خواب بيدار شدي يهو ديدم شيطونه رفته تو جلدت و هي قلقلكت مي داد و مي فرستادت سمت بوفه

هي مرفتي از ميز قاشق چنگالا بالا و مي ايستادي كنار بوفه و  با دو دستت دو طرفش و مي گرفتي و مي تكونديش ...

و منم ...

بدو بدو

نفس زنان

ميرسيدم بهت و بغلت مي كردم

و تو ...

با اون برق چشماي شيطونت

بهم لبخند ميزدي و دوباره مي دويدي و تندي ميرفتي بالا

ظهر كه بابايي از سركار اومد ... هي ميرفتي . بابا هم هي دنبالت مي كرد ... بابايي خسته شد و ولو شد رو مبل و گفت اصلا هر كار مي خواي بكن

منم داشتم ظرف مي شستم كه با صداي بوفه به خودم اومدم و برگشتم ديدم بوفه است كه داره عين يه برج معلق ميره و مياد

فقط جيغ زدم  مهرداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد

باباي بيچارت از ترس از جا پريد و رسيد بهت

خدا رحممون كرد

اينقدر با شدت تكون دادي كه مجسمه از روي بوفه افتاد و يكيم وسايل توي بوفه جابجا شدن

خودتم شوكه شدي وقتي مجسمه افتاد

منم كلي دعوات كردم و بهت گفتم بار آخرت باشه

خدارو شكر انگار بعدش جذابيت اينكار برات از بين رفت و ديگه تا آخر شب اينكارو نكردي

بله اينم يكي ديگه از شيطونياي خطرناكت ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)