منم می خوام لباسام و بشورم ، جارو بزنم و گردگیری کنم
الهی قربونت بره مادر
این روزا وقتی میری تو اتاقت و می بینی لباس داخل سبد رخت چرکات هست ، اون و برمیداری و میاری
پیشم و هی باهام حرف میزنی ... فکر کنم منظورت اینه که اونارو برات بشورم
الهی قربونت بشه مادر که اینقدر تلاش می کنی تا بلندش کنی ...
وقتی بهت میگم الن زوده بذار پر شه بعدا می بری میذاریش تو اتاقت " امانه دقیقا سرجاش هر جا دلت خواست مثلا وسط اتاقت "
اینقدر این کارت برام جالبه که خدا می دونه دلم می خواد همونوقت بخورمت ...
گاهیم که دارم جارو برقی می کشم خونه رو میای و دسته جارو رو کمکم می گیری
حتی وقتی جاروبرقی خاموشه هم میری سراغش و سعی می کنی روشنش کنی
نمی دونم چه چیز جذابی توی جاروبرقی هست که شما کوچولوها اینقدر جذبش میشین
آخه داداشی کیان هم وقتی خاله پریسا داره جارو میکشه خونه رو میره سوارش میشه
وقتیم که دارم گرد گیری می کنم پارچه رو از دستم می گیری و کمکم می کنی الهی مادر فدای اون
دستات شه
تو عشق مادری مهرتاش