مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

شیرین کاریای جدید شازده کوچولو

1391/10/30 7:44
نویسنده : یه مادر عاشق
267 بازدید
اشتراک گذاری

پسر قشنگم توی این مدت  کلی بزرگتر شدی هم از نظر فیزیکی هم از نظر رفتاری ...

شماره 1  :

عزیز دل مامان وقتی از خواب بیدار میشی و مامان و کنار خودت می بینی ... تو رختخواب میشینی و شروع می کنی به دست زدن ... خیلی با مزه است این کارت ...

تا مامان چشماش و باز می کنه می خندی و میگی دَ دَ ... مَ مَ و هی خودت و میندازی تو بغلم و هی غلت میزنی و صدات و ظریف می کنی و واسم با ناز حرف میزنی

گاهی خودم و میزنم به خواب ببینم چکار می کنی ... اول دست میزنی ک یبینی کسی تشویقت نمی کنه شروع می کنه به شیطونی کردن و اینور اونور رفتن بعد از چند دقیقه میای سمت مامان و باهام حرف میزنی و دست می کنی تو دهنم یعنی پاشو باهام حرف بزن و من و تشویق کن ... کافیه چشام و باز کنم یه ذوقی می کنی که نگو...

شماره 2 : 

از وقتی رفتیم بندر عباس جنب و جوشت خیلی بیشتر شده ... از وقتی از خواب بیدار میشی شروع میکنی به حرف زدن و بازی کردن ...

آوای کلامت مثل اینه که پشت سر هم می گی یه قُل دو قُل .... گاهیم مثل اینه که پشت سر هم میگی آقایِ  آقایِ  آقایِ   ....

بعد من بهت میگم مامان با آقایِ کی کار داری چرا نوارت گیر کرده ... و تو برام می خندی

علاوه بر اینکه در حین بازی حرف میزنی ... گاهیم نگامون می کنی و باهامون حرف میزنی ... کاش می دونستیم چی میگی جیگرم ...

بندر که بودیم همه کلی ذوق می کردن از حرف زدنت و می گفتن ماشالا هزار ماشالا خیلی خوبه که اینقدر تلاش می کنه واسه حرف زدن حتما زود زبون باز می کنه ... ایشالا

شماره 3 :

خیلی بیشتر از قبل نسبت به همسن و سالات عکس العمل نشون میدی حتی نسبت به بچه های بزرگتر از خودت

اینقدر براشون ذوق می کنی که نگو ...

اینقدر واسه آرتین " پسر دایی غلامعلی" ذوق می کردی که نگو . نپرس تا میدیدیش شروع می کردی به جیغ زدن و دست زدن ... می بردمت تو اتاق بهت شیر بدم تا بخوابی اما همینکه صدای آرتین رو می شنیدی می خندیدی و بلند میشدی از جات

 

شماره 4 :

مادر جون برات آواز می خونه

آهای گل گلِ بچم    چقدر خوشگله بچم

چقدر ناز داره بچم     چقدر خوشگله بچم

تا مادر جون این شعر و برات می خونه شروع می کنی به دست زدن و رقصیدن و بالا و پایین شدن

فقطم باید خودش برات بخونه تا حسابی حال کنی وقتی ما می خونیم خیلی ذوق نمی کنی شیطون

 

شماره 5 :

جدیدا یاد گرفتی وقتی یه چیزی رو ازت می گیریم به نشانه اعتراض جیغ بزنی و اخم کنی بهمون ... خیلی بامزه است این حرکتت ... قربون این اخمای خوشگلت بشه مادر ... بخدا خیلی جیگری

وقتیم خیلی حرصت در بیاد میفتی به جونم و از سر و کولم بالا میری

شماره 6 :

این روزا واسه اینکه لثه ات جوش میده هی دستای مامانی رو گاز میگیری ... چند روز پیش در حالیکه داشتی گازم می گرفتی با دهنت صدای پیف در آوردی و کلی خوشت اومد و هی تکرار کردی ... کلی با خاله حمیده خندیدیم ... از انوموقع به بعد گاهی اینکارو می کنی و کلی ذوق می کنی ...

شماره 7 :

دیروز باد گلو دادی و خودت خنده ات گرفت بعدش متوجه شدم داری تلاش می کنی دوباره اینکار و بکنی ولی نمی تونی هی می گی اُ  اُ  ... کلی خندم گرفته بود که تلاش می کنی باد گلو بزنی ... بعدش شروع کردی به سرفه کردن و سینه ات رو صاف کردی و دوباره تلاش کردی ولی نتونستی و بی خیال شدی ... بازم بعد از ظهری همین اتفاق افتاد و کلی با بابا مهردادت خندیدیم

شماره 8 :

انیشتین کوچولوی مامان موقع پوشیدن لباس بهم کمک می کنی و خودت دستات رو می کنی توی آستین لباس ... خیلی برام جالبه که اینکارو انجام میدی ... آفرین پسر باهوش مامان ... تو خیلی ماهی جیگرم

شماره 9 :

وقتی مامان داره تلفنی صحبت می کنه یا داره با بابایی تو خونه حرف میزنی تو هم شروع می کنی به حرف زدن و حالا حرف بزن و کی حرف حرف نزن ... کلی کیف می کنیم از حرف زدنای قشنگت

شماره 10 :

جدیدا باید به زور پوشاکت کنم ... کلی باید باهات کلنجار برم تا بتونم پوشاکت کنم... باهامون دعوا می کنی وقتی می خوایم پوشاکت کنیم هی با اخم میگی اَه اَه و پاهات و جمع می کنی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)