مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

فردا میریم بندرعباس هوراااااااااااااااااا

1391/10/6 7:14
نویسنده : یه مادر عاشق
352 بازدید
اشتراک گذاری

مامان قشنگم فردا داریم با مادر جون میریم بندرعباس ...

هوراتشویق

قرار بود مادر جون تنها بره و چون کسی نبود از گل مادر نگهداری کنه مامان سارا هم تصمیم گرفت از این توفیق اجباری استفاده کنه و بره پیش مادربزرگش و خاله ها و دایی هاش

 

خیلی خوشحالم که دارم میرم پیش مادر بزرگ و خاله ها و دایی هام ... خیلی دلم براشون تنگ شده بود و این فرصت خوبی هست برام

هم حال و هوام عوض میشه هم تجدید دیدار می کنم

حالا همه اونجا بی صبرانه منتظر دیدن روی ماه گل مادر هستن و می خوان حسابی باهات بازی کنن جیگرم ...

می دونم که به تو هم کلی خوش میگذره

احتمالا تا 2 هفته ای که اونجا هستم نشه وبلاگت رو آپدیت کنم

پس از همه دوستان و عزیزایی که به وبلاگ سر میزنن معذرت می خوام ... اگه فرصتی پیش بیاد و نت در دسترسم باشه حتما تو این مدت بروز می کنم

منتظر ماجراهای شازده کوچولو در دو هفته آینده باشین...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

خاله مـژده
6 دی 91 8:53
همیشه به سفرررررررررررررر ساراي مهربونم
سارا جونم خوشحالم که داري ميري سفر ایشالله که همیشه کنار هم شاد باشید.
عزيزم اميدوارم هميشه سفرهاي خوب و خاطره هاي خوب با هم داشته باشيد گلم.
مطمئنم كه اين گل پسر بره اونجا همه رو خاطر خواه خودش ميكنــــــــــــه
پسر شيرين داشتن اين دردسرها رو هم داره
عزيزم هميشه خوش و خرم باشيد ...
ببوس اين عروسك كوچولو رو




مرسی عزیزم با شما ایشالا ... جات خالی اگه شما هم برنامتون واسه این تاریخ بود کلی بهمون خوش میگذشت حیف شد همزمان نشد برنامه سفرامون
بوس به خاله جون
لیلا
7 دی 91 21:50
عزیییییییییییییییزم مهربون و ماهه مثل مامان سارای گلش بوووووووووس به هردوتون انشالله سفرتون به سلامت . خوش بگذره . منتظریم بیاید . عزیییییییییییز دلم با این کنجکاویا و شیطنتاش .
نويد
11 دی 91 20:41
اى ى ى ى ى جونم
الان كه دارم اين نظر رو ميدم مهرتاش دقيقا جلوم توى بغل مامانشه ، ميخواد بره فضولى كنه اما دستگير شده.
سارا جون تبريك ميگم كه ماشالله اينقدر خوب و زود صميمى ميشه.
وااااااى دوستش دارم
الان داره از نيما ماساژ ميگيره و ذوق ميكنه


مرسی دایی نوید جونم ... شما هم خیلی مهربونین ... دلم براتون تنگ شده ...
نیما
11 دی 91 22:37
درود بر سارا گلی که همراه با مامانش و مهرتاش عزیز اومدن بندرعباس بقول ما بندریا
" خش هندی "
KHASH HONDI


مرسی نیما جون اوقات خوشی رو در کنارتون گذروندیم ... دستتون درد نکنه خیلی زحمتتون دادیم ... ایشالا تشریف بیارین در خدمت باشیم ...
مامانی درسا
18 دی 91 3:57
خوش باشین سفرتون به خوشی و بیخطر ..... منتظر عکسا و شیرین کاری های جدید هستیم


مرسی عزیزم ... چشم حتما