انيشتين كوچولوي ما كشف كرد كه چجوري مي تونه بارون شير بسازه
انيشتين كوچولوي ما كشف كرد كه چجوري مي تونه بارون شير بسازه گل مادر وقتي ميل زيادي به خوردن شير داري اينقدر قشنگ شيرت و مي خوري كه آخرش صداي وكيوم هوا رو مي شنوم يعني تا قطره آخرش و خوردي ... نوش جونت
ولي خدا نكنه بازيت بگيره يعني كل خونه رو ها مي كني شيرباورن ... اين سرشيشه ها هم كه يا اينقدر سرشون بسته است كه به زور مي توني ازشون شير بخوري و شيشه رو پس ميزني يا اينقدر بازن كه وارونش كني همينجوري ميريزه ... تازه گاهيم با دندون پارشون مي كني ...
خلاصه جونم برات مي گفت كه وقتي بازيت مي گيره بارون شير مياد خونه ما و تا من بهت برسم يه جايي رو شير بارون كردي بعدشم كلي با دستت مالششون ميدي و پخششون مي كني اينور و اونور
از ميز تلويزون و سرويس خواب و ميز وسط و فرش و ... خداروشكر فقط به مبلا كاري نداري
اهواز كه رفتيم چون ديدم داري خونه آقاجونت و هم باروني مي كني واست يه ليوان سوپاپ دار گرفتم و تايمايي كه مي دونستم بازيت گرفته تو اون بهت شير ميدادم و خداروشكر خونه در امان موند ...
و رسيديم به اينجا كه يكي دو روز پيش توي همون ليوان بهت شير دادم البته اينم بگمااااااااااا سرپستونك اين و هم با دندونت گاز گرفتي و يكمي پاره شده اما خوب زياد شير ازش در نمياد خوشبختانه ...
آره جونم ليوان و دادم دستت و رفتم تو آشپزخونه ، سرم و برگردوندم ديدم لباست خيس خيس شده ... جا خوردم ، هاااااااااااااااان اين چيه ديگه ؟!!!!!
زيرچشمي نگات كردم و ديدم ليوان و ميذاري دهنت و مك ميزني و مك ميزني و بعدش همه شير و تو دهنت نگه ميداري و قورت نميدي و ميري جايي كه مي خواي بارون راه ميندازي
تندي دوربين و برداشتم و ثبت خاطره كردم ... تا متوجه شدي دارم فيلم مي گيرم ميرفتي قايم ميشدي و پشتت و مي كردي به من و شيرو شوت مي كردي بيرون
كلي با بابايي خنديديم به اين كارات ...
ماشالا به اين هوش و ذكاوتت كه واسه بازي و سربه سر ما گذاشتن فهميدي مي توني شير و تو دهنت نگهداري و ...
الهي مادر فدات شه ... انيشتين كوچولوي مادر
