در انتظار فرشته کوچولو 2
عزیزم ، قشنگم ، عشقم الان که دارم اینارو می نویسم تو درون من داری رشد می کنی قلب کوچیک و پاکت تشکیل میشه و تاپ تاپ میزنه نمیدونی چقدر بی قرارم واسه شنیدن صدای قلبت هستی من خوب ادامه قصه انتظار من و بابایی رو تا به اینجا برات می نویسم عزیزم تیرماه از راه رسید و من و پدرت بی قرار بودیم واسه دونستن اینکه خدا تورو بهمون میده یا نه هنوزم میخواد از وجودت لذت ببره . آخرای تیرماه بود که مامان دو سه روزی حالش بد شد خلاصه با بابایی رفتن آزمایشگاه و آزمایش داد (90/05/02) ولی جواب آزمایش منفی بود کلی ناراحت و غمگین شدیم تا اینکه دکتر بهمون امیدواری داد و گفت الان زوده شما مجددا 15 مرداد آزمایش بده و من و بابا کلی خوشحال و امیدوا...