خوراکی خورورن شازده
گفتم که این روزا چقدر احساس استقلال می کنی در همه کارها از جمله خوردن خوراکی
این عکسا حکایت مصور همینه ...
ببین و لذت ببر
هندونه خورون
حالا نوبت پخش اونا به اطرافه
بعدشم که ظرف رو شوت می کنی به اینور و انور و هی با پرتابش میری جلو
اینجا هم می خواستی بزنی بشکنی ظرف رو ...زدیش به لبه پله آشپزخونه
و بعد بوباره برات هندونه گذاشتم و ... بخور بخور
آب خورون
همش میخوای خودت لیوان و بگیری ... اینجا هم خوشت اومده بود و هی لبه لیوان و با دندون می گرفتی و دستات و ول می کردی و ذوق می کردی ...
اینجا هم که موش موشی مادر شدی قربونت بشم عاشق این عکستم
شیر خورون ... واسه اولین بار شیشه رو خودت گرفتی و شروع کردی به خوردن شیر پاستوریزه
البته بیشتر با لیوان شیر می خوری ...
کلی حال کرده بودی
به خودت نگاه کردی و کلی خندیدی
و در آخر طبق معمول که همه چیز و باید بریزی رو زمین شروع کردی به ریختن شیرا روی فرش
و منم بی خیال بریز مادر و لذت ببر ...
خدا پدر اونکه شامپو فرش و ساخت بیامرزه...
البته زیاده روی هم نداریما ، برای جنبه آموزش و تربیت هم که شده مانعت میشم ...
باید یاد بگیری این کار خوب نیست ...
کیک مامان ساراپز خورون
و من داشتم خورده کیکایی که ریخته بودی روی زمین جمع می کردم که یهو اومدی و شروع کردی به دست کشیدن توی اونها ...
به خیال خودت داشتی تمیز می کردی و کمک می کردی غافل از اینکه بدتر همه روز ریز کردی ...
برنج و مرغ و ماست خورون
البته عکسارو بعد از خوردن غذا گرفتم
طبق معمول حمله به عکاس برای گرفتن دوربین
برنج و مرغ زعفرونی خورون
فدای اون دستای مهربون کپلت عشق مادر